نجدات

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو

از خوارج. [۱]

ايشان پيروان نجدة بن عامر مي باشند.

نجدة بن عامر بن عبدالله حروري حنفي از بزرگان خوارج است. وي در ابتدا از ياران نافع بن ازرق بود و سپس از ازارقه جدا گرديده و فرقه مستقلي را بنا گذارد.

اين گروه پس از مرگ يزيد بن معاوية (م:64هـ.ق) در يمامه قيام کرده و چندي نيز بر مدينه تسلط يافتند. از زمره کار هايي که اين فرد در مدينه انجام داد به اسارت درآوردن دو دختر عثمان بن عفان است.

ن ک: پاورقی فُدیکیه. [۲]

احمد بن علي مقريزي علت نام گذاري ايشان به نجدات (و نه نجديه) را تفاوت گذاشتن بين آن ها و کساني که منسوب به نجد مي باشند، برمي شمارد. وي مؤسس اين فرقه را نجدة بن عويمر ضبط کرده است [۳] اکثر قريب به اتفاق کتاب هاي فرق متعرض نام اين گروه شده اند و آن ها را ـ که از فرق غير اصلي خوارج به حساب مي آيند ـ مورد بحث قرار داده اند. با اين تفاوت که برخي ايشان را نجديه (ن ک: نجديه)، برخي نجدات، برخي عاذریه [۴] و برخي نيز نجداتیه [۵] معرفي کرده اند. محمد جواد مشکور درباره اين فرقه مي نويسد: «آنان از فرق خوارج و پيرو نجدة بن عامر حنفي بودند و سبب پيشوايي او آن بود که چون نافع بن ازرق بيزاري خود را از بازنشستگان از جنگ با اين که بيشتر ايشان از هم کيشان او بودند آشکار کرد و آنان را مشرک خواند و کشتن کودکان و زنان مخالف خود را روا داشت. گروهي که ابوفديک و عطيه حنفي و راشد الطويل و مقلاص و ايوب ازرق از سران آنان بودند از وي جدايي گزيدند به سوي يمامه رهسپار شدند و در آنجا نجدة بن عامر با لشکري از خوارج که آهنگ پيوستن به سپاه نافع را داشتند به استقبال آنان آمدند. ايشان نجدة و لشکرش را از کارهاي بدي که نافع کرده و از آيين هاي ناپسند و کژي که نافع گزارده بود آگاه کرد و آنان را به يمامه بازگردانيدند و با نجدة بن عامر بيعت کردند و کساني را که کناره گيران از همراهي با خوارج را کافر مي دانستند و نيز مردماني را که خواهان امامت نافع بن ازرق بودند کافر شمردند. باري اين دسته همچنان به امامت نجدة بن عامر بودند تا اين که به سبب برخي از کارهاي او که ناپسند بود بر وي خرده گرفته و سرانجام درباره اش اختلاف کردند و بر سه دسته شدند: گروهي با عطية بن اسود حنفي به سيستان رفتند و خوارج آنجا از ايشان پيروي کردند. از اين رو خوارج سيستان را عطویه خواندند؛ دسته اي با ابوفديک به جنگ نجدة برخاستند و آنان کساني هستند که نجده را بکشتند. (رک: فديکيه)؛ عده اي نجدة را معذور دانسته بر امامت وي پابرجا بماندند و آنان را عاذريه گويند.

اما چيزهايي که بر نجدة ناپسند شمردند آن بود که: سپاهي را به خشکي و لشکري را به دريا گسيل داشته بود و سپاه خشکي را برتري مي داد. ديگر آن که در لشکري که به مدينه کشيد، سپاهش دو دختر از فرزندان عثمان بن عفان را به اسارت برده بودند. عبدالملک مروان درباره آزاد کردن آنان به نجده نامه نوشت و از وي درخواست کرد که آن دو دختر را بازخريده به سوي او فرستد. نجده نيز آنچنان کرد.

نجدة مي گفت: چون گناهکاران در کردن گناه به ناداني خود اجتهاد مي کنند، معذور هستند. همچنين گفت: دين دو کارست: يکي شناختن خداوند و پيغمبر او و نريختن خون مسلمانان و بردن مال ايشان و جز اين هرچه باشد مردمان به ندانستن آن ها معذورند مگر اين که در حلال و حرام براي ايشان دليل و حجتي آورده باشند از اين جهت هر که به ناداني خود اجتهاد کرده و چيز حرامي را حلال داند معذورست و هر که اجتهاد کننده خطاکار را پيش از آوردن دليل معاقب داند کافرست. نجدة اصحاب حدود يعني گناهکاراني که مستحق حد شرعي بودند و از خوارج موافق او به شمار مي رفتند از خود دانست و گفت شايد خداوند آنان را به گناهانشان در آتشي جز آتش دوزخ عذاب کرده به بهشت اندر آرد. ديگر از بدعتهاي وي آن بود که حد مي خواري را از دين برداشت. ديگر آن که مي گفت اگر کسي به چشم بد به ديگري بنگرد و دروغ کوچکي گويد و بدان پافشارد مشرک است اما اگر زنا و دزدي کند و مي نوشد و بدان کار اصرار ورزد از مسلمانان باشد.

باري پس از اين بدعت ها بيشتر يارانش او را بر آن داشتند که مسجد رفته و از بدعت هاي خود توبه کند و او پذيرفت. عده اي از پيروانش گفتند که چرا توبه کردي؟ تو امامي و مي توانستي در کار خود اجتهاد کرده باشي اکنون از توبه ات بازگرد و آنان که تو را توبه دادند، توبه ده. نجده از بيم جان سخن آنان را پذيرفت، پس از اين کار، يارانش از او بازگشتند و وي را از امامت برداشتند و گفتند تو خلع شده اي براي ما امامي برگزين وي ابوفديک را برگزيد و چون ابوفديک بر يمامه دست يافت ترسيد که اگر ياران نجدة از جنگ بازگردند، گرد هم آيند، او را دوباره امام سازند. از اين جهت نجده را بکشت و چون وي کشته شد فرقه نجدات به سه دسته شدند: گروهي به ابوفديک پيوستند؛ دسته اي او را در کارهايش معذور دانستند؛ و عده اي ديگر از يمامه به بصره رفتند و در کار وي درنگ کردند و گفتند ما چه دانيم که بدعتهاي نجده راست است يا دروغ.

احمد بن علي مقريزي نام او را نجدة بن عويمر و يا عامر حنفي و ابن حزم او را نجدة بن عويم و در تاريخ الرسل و الملوک نجدة الحروري و در اغاني نجدة بن عامر حنفي الشاري آمده است.» [۶]

پانویس

  1. الاغاني، ابوالفرج اصفهاني، ج12، ص25و27 / اخبار الطوال، ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری، ص313 / البدء و التاريخ، مطهر مقدسي، ج5، ص139 / تاريخ الرسل و الملوک، ابن جرير طبري، ج5، ص274 / تبصرة العوام، مرتضي رازي، ص38 / التنبيه و الرد، ابی الحسین ملطی ص52 / جامع الفرق و المذاهب الاسلامية، امير مهنا و علي خريس، ص203 / الخوارج في العصر الاموي، نايف معروف، ص146 / الفرق بين الفرق، عبدالقاهر بغدادي، ص105 / فرهنگ نامه فرقه هاي اسلامي، شريف يحيي الامين، ص273 / الفصل في الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم، ج3، ص125 / قاموس المذاهب و الاديان، حسين علي حمد، ص208 / الکامل، مبرد، ج2، ص129 / معجم الفرق الاسلامية، عارف تامر، ص13 / مفاتيح العلوم، محمد بن احمد خوارزمي، ص45 / مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، ابوالحسن اشعري، ج1، ص174 / الملل و النحل، عبدالقاهر بغدادي، ص65 / الملل و النحل، محمد شهرستاني، ص112 / المنية و الامل في شرح الملل و النحل، احمد بن يحيي بن مرتضي، ص104 / موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامية، عبدالمنعم حفني، ص648 / المهدية في الاسلام، سعد محمد حسن، ص13 / نشأة الفرق الاسلامية، محمد حمزه، ص51
  2. لسان الميزان، ابن حجر عسقلاني، ج7، ص168 / المنجـد، يمامه / الکامل في التاريخ، ابن اثير، ج3، ص395 / مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، ابوالحسن اشعري، ج1، ص174
  3. المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علي مقريزي، ج2، ص354، ايضاً الفرق الاسلامية، ص44
  4. الملل و النحل، محمد شهرستاني، ص110
  5. بيان الاديان، ابوالقاسم بلخي، ص82
  6. فرهنگ فِرَق اسلامي، محمد جواد مشکور، ص439