مراغه

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۰۵ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

مَراغه یکی از شهرهای مهم و بزرگ آذربایجان شرقی و مرکز اداری شهرستان ویژهٔ مراغه است. این شهر در کنار رودخانهٔ صوفی‌چای و در دامنهٔ جنوبی کوه سهند گسترده شده‌است. مراغه با دارابودن ۱۶۳٬۸۵۹ نفر جمعیت و ۲۵٫۹۷ کیلومتر مربع مساحت در سال ۱۳۹۰ خورشیدی، دومین شهر بزرگ و پرجمعیت استان پس از کلان شهر تبریز به شمار می‌رود. این شهر در ۱۳۵ کیلومتری جنوب مرکز استان واقع شده‌است.و از سال ۸۷ طرح ایجاد منطقه ویژه اقتصادی به تصویب دولت رسید[۱][۲]

نام

واژهٔ مراغه، از حدود قرن دوم هجری[۳] رایج شده‌است. به گفته مورخان، این شهر با نام‌هایی همچون افراه‌رود (احمد بلاذریافرازه‌روح (معجم‌البلدانافراهروذ (احمد بن یعقوبیافرازه‌رود (یاقوت حمویافرازهارود (بارتولدامدادهارود، مراوا یا ماراوا (کسروی) و ماراغا (ویلسون، سیاح انگلیسی) شناخته می‌شده‌است.[۴]

پرونده:L.OF Shahi daryacheh oroumieh.JPG
قسمتی از نقشه ایران در دوره افشاریه.الگو:سخنام مراغه در جنوب‌شرقی دریاچه ارومیه (در نقشه: دریاچه شاهی)، به انگلیسی: Maragha نوشته شده‌است.

وجه تسمیه

در مورد وجه تسمیه نام مراغه نظریات زیر مطرح شده‌است:

مارا آغا

نام مراغه از نامی ترکی ترکیب یافته است؛الگو:سخدر زبان ترکی، مارا به معنی جایگاه، مکان و سرزمین است. و آغا نیز در این زبان به معنی بزرگ، ارباب، خان و امیر است. بنابراین کلمه مراغه در اصل ماراآغا و به معنی جایگاه بزرگان و خوانین بوده‌است سپس در اثر گذشت زمان به ماراغا و مراغه تبدیل شده‌است. با توجه به اینکه از روزگاران قدیم، شهرستان مراغه یکی از مناطق آباد و پرجمعیت و مهم آذربایجان بوده‌است و مورد توجه اشراف و بزرگان و امرا قرار می‌گرفت، این نام بی‌مناسبت نبوده‌است.»[۴][۵]

ماراوا
احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان می‌نویسد:الگو:سخ«بی‌گمان درستِ این نام مراوا یا ماراوا بوده و از اینرو معنی آن را جایگاه ماد توان پنداشت.»[۶]
ماراغا
ویلسون، سیاح انگلیسی در سفرنامه‌اش لفظ مراغه را برداشتی از نام یک اسقف مشهور نسطوری به نام ماراغا می‌پندارد.[۴]
مارکیانا
برخی محققان نام مراغه را با مارکیانا که در کتاب تعلیمات جغرافیایی بطلمیوس به دریاچه ارومیه اطلاق شده، مرتبط می‌دانند.[۴]

تاریخ

این شهر از دوران قبل از اسلام‌آباد بوده‌است اما قرن‌های ۱۲ تا ۱۴ میلادی دوران رشد و شکوفایی آن است؛ زمانی که پایتخت سلسله‌های متعدد محلی از جمله احمدیلیان و اتابکان آذربایجان بوده‌است و در نهایت مرکز حکومت ایلخانی قرار داده شد.[۷]

دیاکونوف با استفاده از مندرجات الواح آشوری از وجود یک پادشاهی نیمه‌مستقل به نام «اوئیش‌دیش» یا «ویش‌دیش» در سدهٔ هشتم قبل از میلاد در حدود ناحیهٔ مراغهٔ کنونی[۸] و در جوار قلمرو دولت ماننا و تحت نفوذ آن[۹] خبر داده‌است. اما هیچ نشانه‌ای از قرارگاه و مرکز این دولت محلی باستانی در دست نیست.[۱۰]

در سال ۳۶ پیش از میلاد، مارک آنتونی، سردار روم پایتخت آتروپاتکان، شهری به نام «فراعته» یا «فراسپا» را که دارای استحکامات تدافعی خوبی بوده‌است محاصره کرده بوده‌است که در نهایت مغلوب مقاومت آتروپات‌ها و پارتیان شد و عقب‌نشینی کرد. شهر نام‌برده به احتمال زیاد مراغه کنونی بوده‌است.[۱۱]

محمد افشین در سال ۲۸۰ هجری قمری پس از غلبه بر حاکم مراغه، عبدالله بن حسین همدانی، مراغه را به عنوان پایتخت حکومتش برگزید.[۱۲]

عهد مغول

مغولان در ماه صفر سال ۶۱۸ هجری قمری عزم تسخیر مراغه کردند. پس از یک هفته درگیری، مراغه به تصرف آنان در آمد، پس از خونریزی بسیار غارت و سوزاندن بقایا خارج شدند.[۱۳]

در سال ۶۲۲ هجری قمری جلال‌الدین خوارزمشاه بدون مقاومت مهمی مراغه را تصرف کرد. در این زمان قسمتی از ویرانی‌های حمله مغول ترمیم شد.[۱۴]

پس از رفتن سلطان جلال‌الدین از آذربایجان، در اواخر سال ۶۲۸ هجری قمری قشون مغول دوباره مراغه را تصرف کردند.[۱۵]

هلاکوخان
پس از مرگ چنگیزخان، متصرفات مغول بین فرزندانش تقسیم شد. در اواخر نیمه اول قرن هفتم یکی از نوادگان چنگیز به نام هلاکو فرماندهی اردوی غرب را به دست گرفت و بار دیگر به ایران حمله کرد. وی پس از تصرف نقاط شرقی ایران و قلع و قمع اسماعیلیان عازم بغداد شد. هلاکو بغداد را غارت کرد و با قتل مستعصم به خلافت عباسیان خاتمه بخشید.[۱۶]
سپس در تاریخ صفر ۶۵۶ هجری قمری به ایران بازگشت و در آذربایجان مستقر شد و مراغه را به سبب آب و هوای خنک و مراتع خرم، پایتخت خود قرار داد. اوج شهرت و آبادنی مراغه در این زمان است. به فرمان هلاکو دانشگاهی بزرگ، رصدخانه و سایر مراکز تحقیقات و علمی به دست خواجه نصیرالدین طوسی با همکاری چندین دانشمند و ستاره‌شناس دیگر تاسیس شد و دانش‌پژوهانی از اطراف و اکناف عالم جهت مطالعه به این شهر رو آوردند.[۱۷]
هلاکو در سال ۶۶۳ هجری قمری در اثر عارضه‌ای در گذشت و طبق آئین مغول به خاک سپرده شد.الگو:سخخواجه نصیرالدین طوسی در آن واقعه می‌گوید:[۱۸]

الگو:شعر الگو:ب الگو:ب الگو:پایان شعر

با توجه به این که هلاکو بودایی و زن و مادرش مسیحی بودند، در این دوران مراغه و حوالی آن مرکز مسیحیت به شمار می‌رفته‌است. رومیان، ارامنه، نسطوریان، به ویژه دانشمندان و هنرمندان این فرق در مراغه گرد آمدند و کلیساهای متعددی ساخته شد.[۱۹]
حصار شهر
شهر با دیواری بلند محصور بوده‌است که منسوب به دوران حکومت هلاکو است.[۲۰]

در قرن هشتم هجری که ایلخانان ضعیف شدند، حکومت به دست فئودال‌های مغول، چوپانیان و جلایریان افتاد.[۲۱]

دوره قاجار

در اوایل این دوره، مراغه جزء ده شهر بزرگ و پرجمعیت ایران بوده‌است که شهرهای بناب، عجبشیر، ملکان، هشترود، میاندوآب (مرحمت آباد)، مهاباد (ساوج بلاغ)، آذرشهر (دهخوارگان)، شاهین دژ و قره آغاج از توابع آن بوده‌اند. در این دوره اولین کارخانه اسلحه‌سازی ایران در مراغه دایر شده‌است.[۲۲]

مردم

زبان

پرونده:Shahrdari Square.jpg
میدان شهرداری مراغه

مردم مراغه به زبان ترکی آذربایجانی تکلم می‌کنند. همچنین زبان ارمنی در بین مسیحیان ساکن رواج دارد.[۲۳]

حمدالله مستوفی در ۷۴۰ قمری در کتابش، نزهةالقلوب، زبان مردم شهر مراغه را «پهلوی مغیر» یا «پهلوی معرّب» نامیده[۲۴][۲۵] که منظور همان زبان آذری است..[۲۶] اولیا چلبی درنیمه دوم قرن یازدهم هجری نیز می‌گوید که «اکثر زنان مراغه به زبان پهلوی گفتگو می‌کنند»[۲۷] دکتر محمدامین ریاحی خویی در رابطه با این سخن اولیا چلبی می‌گوید:«سخن او دربارهٔ زنان مراغه، فصل رسالهٔ انارجانی را «تواظعات اناث تبریز» به زبان کهن یاد می‌آورد و معلوم می‌شود که خانه نشینی زنان و دوری آنها از اجتماع و بینیازی آنها از گفتگوهای دیوانی و بازاری سبب شده که طبعاً دگرگشتهای زبان در محاورات آنها کمتر و دیرتر اثر بگذاردref>ریاحی خویی، محمدامین، «ملاحظاتی دربارهٔ زبان کهن آذربایجان»: اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شمارهٔ ۱۸۲-۱۸۱[۲۸]

مراغی‌های رودبار الموت
پس از حملات عرب‌ها گروهی از مردم مراغه در حدود هزار سال پیش از آن شهر کوچیده و به منطقه رودبار الموت رفتند. این کوچندگان امروز نیز به نام مراغی‌ها نامیده می‌شوند و در ۷-۸ روستای رودبار الموت سکونت دارند و به زبان مراغی سخن می‌گویند.[۲۹] مراغیان، مانند سایر ساکنان منطقه به صورت رسمی شیعه شناخته می‌شوند اما به نظر می‌رسد به آیین زرتشتی و نیز اسماعیلیه مقید هستند.[۳۰] حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب می‌نویسد: «مراغیان را به مزدکی نسبت کنند، و چون اشخاص باسواد در میان مراغی‌ها نایاب است و در کتمان طریقهٔ خود مُصرند و هیچ‌گاه میل ندارند دیگران به راه رسم و عقیدهٔ آنها آگاه شونده از این رو نمی‌توان به حقیقت معتقدات آنها آگاهی یافت.»[۳۱][۳۲]
احسان یارشاطر زبان مراغی را بازماندهٔ زبان مادها می‌داند و چنین توصیفش می‌کند: «زبان مراغی، مانند برخی از لهجه‌های تاتی طارم علیا (هزار رودی و نوکیانی) و اشهاردی و چلی (در رامند) و کرنی و کرلقی (در خلخال) زبانی نسبتاً محافظه‌کار است و بسیاری از خصوصیات کهن‌تر لهجه‌های مادی را حفظ کرده‌است.[۳۳]»

زبان ترکی با ورود سلجوقیان به آذربایجان و در دوره‌های بعد، حکومت قره‌قویونلوها و آق‌قویونلوها گسترش یافت و در زمان صفویه که زبان دربار ترکی بود به بالاترین پایگاه خود در آذربایجان رسید و زبان همگانی شد.[۳۴]

دین

اکثریت قریب به اتفاق مردم مراغه مسلمان و دارای مذهب شیعه هستند. اقلیتی از سایر ادیان از قبیل چند خانوادهٔ ارمنی نیز در آن ساکن هستند.[۳۵][۳۶]

ارامنه

در زمانی که مراغه به عنوان پایتخت انتخاب شده بود از آنجا که مادر هلاکو مسیحی بود، مسیحیان از امتیازات خاصی برخوردار بودند؛ رومیان، ارامنه و نسطوریان از اطراف و اکناف در این شهر گرد آمدند و کلیساهای متعدد ساخته شد. در آن زمان خلیفهٔ ارامنه در این شهر سکونت داشته‌است.[۳۶]

جغرافیا

موقعیت

مراغه در جنوب غربی استان آذربایجان شرقی، در مشرق دریاچه ارومیه و بر دامنه جنوبی کوه سهند قرار گرفته و از شمال به شهرستان تبریز، از شرق به شهرستان هشترود، از جنوب به شهرستان میاندوآب و از غرب به دریاچه ارومیه محدود است.[۳۷][۳۸]

الگو:موقعیت جغرافیایی

آثار تاریخی

مراغه به لحاظ بافت غنی تاریخی و فرهنگی، با بیش از ۳۰۰ اثر ثبت شده ملی، جزء ۱۰ شهر برتر کشور محسوب می‌شود.[۳۹][۴۰]

مزارهای پنجگانه

این پنج بنای متعلق به قرن‌های ۶ تا ۸ هجری، برجسته‌ترین بقاع واقع در این شهر هستند:[۴۱]

پرونده:Gonbade Sorkh.jpg
«گنبد سرخ» یکی از بهترین نمونه‌های بناهای آجری ایران است.[۴۱]

معبد مهر که باید آن را در ردیف یکی از نخستین سکونتگاه‌ها و معابد بشر پیش از تاریخ محسوب کرد از تاریخ ناگفته مراغه حکایت دارد. این معبد در زیر یک گورستان تاریخی قرار داردو با خاک‌برداری، بخش‌هایی از آن، خود را نمایان کرده، اما همچنان بخش عمده‌ای ازآن در زیر خاک قرار دارد.


گنبد سرخ
در بین پنج بقعهٔ واقع در مراغه قدیمی‌ترین است که در آذربایجان بیشتر به گنبد قرمز مشهور است. تاریخ احداث بنا ۱۵ شوال ۵۲۵ هجری قمری است و در جنوب غربی شهر واقع شده‌است.[۴۲][۴۳]
برج مدور
احداث این بنا در تاریخ رجب ۵۶۳ هجری قمری به پایان رسیده‌است. این بنای مدور که از گنبد و سقف آن چیزی بر جا نمانده‌است در کنار گنبد کبود قرار دارد.[۴۴][۴۳]
گنبد کبود
در فاصلهٔ حدود ۱۰ متری برج مدور بنایی به شکل منشور ده‌وجهی وجود دارد که مردم محلی آن را «قبر مادر هلاکو» یا «گؤی برج» (به معنای «برج کبود») می‌نامند.[۴۵] البته با توجه به کتیبه‌های حک شده بر بنا که آیاتی از قرآن در آن‌ها به چشم می‌خورد ادعای نسبت این بنا با مادر مسیحی هلاکو مردود است.[۴۳]
گنبد غفاریه
تاریخ احداث این مقبره در فاصله سال‌های ۷۲۵ تا ۷۲۸ هجری قمری است. این بنای مربعی شکل در شمال غربی شهر و در کنار رودخانه صوفی قرار دارد.[۴۶][۴۳]
گوی برج
این بنا در محلهٔ اتابک، کوچهٔ سبزیچی‌ها قرار داشت که در طول سال‌های ۱۳۱۵-۱۳۱۶ هجری شمسی به کلی ویران شد و امروزه اثری از این بنای مدور وجود ندارد.[۴۷][۴۳]

رصدخانه

پس از انتخاب مراغه به عنوان پایتخت از سوی هلاکو، به تقاضای خواجه نصیرالدین طوسی موجبات ایجاد رصدخانه‌ای بر تپه‌ای در شمال غرب شهر فراهم شد. خواجه اقدام به تاسیس این رصدخانه کرد و زیج ایلخانی را در این رصدخانه تدوین نمود. همچنین دانشمندانی را از اطراف و اکناف به مراغه دعوت کرد و با همکاری آنان مرکزی علمی تشکیل داد.[۴۸]

آرامگاه اوحدی

مقبرهٔ رکن‌الدین ابوالحسن مراغی در باغی متعلق به فرقه‌ای از اهل حق مراغه قرار دارد. این مقبره در سال ۱۳۵۲ تجدید بنا شد، این عملیات شامل ساخت گنبدی از بتون آرمه (سنگ مقبره قبلی به موزهٔ آرامگاه منتقل شده‌است)، محوطه‌سازی و ساخت کتابخانه بود.[۴۹]

در جوار این آرامگاه، مقبرهٔ دیگری متعلق به پیری به نام سرخوش بیگ وجود دارد که در هم‌زمان با اوحدی می‌زیسته‌است. این مقبره مورد احترام و زیارت‌گاه دسته‌ای از مریدان علی علیه‌السلام به نام گوران‌ها می‌باشد.[۴۹]

معبد مهر مراغه

این بنای تاریخی را متعلق به دوره‌ی اشکانی و جایی‌ می‌دانند که آیین مهرپرستی در آن اجرا می‌شد. اهالی منطقه این محوطه را با نام‌هایی مانند «امامزاده معصوم مراغه‌ای»، «خانقاه»، «اجاق» و «اولیا» نامیده‌اند و مناطقی مانند «معبد»، «قبرستان»، «اصطبل»، «چله خانه» و یک محوطه‌ی تاریخی دارد که به‌نظر می‌رسد قبرستانی مربوط به عصر آهن است.معبد "مهر" نیایشگاه زیرزمینی ومحل پرستش خورشید و برگزاری آیین مهرپرستی در جنوب روستای ورجوی مراغه به صورت زیرزمینی و صخره‌ای بنا شده‌است. پیروان آیین مهر، آن را با تراشیدن قطعه سنگی عظیم از جنس شیست با دهانه‌ای به عرض ۵/۴ متر به وجود آورده‌اند.این بنا را از نظر حجم کار و دقت هنرمندانی که در امر حجاری آن دخیل بوده‌اند می‌توان جزء نمونه‌های ارزنده ستایشگاه‌های کهن دانست. با توجه به این که مشخصه معماری صخره‌ای تا دوران هخامنشی سطوح مسطح و راست گوشه بدون خطوط منحنی چه در درگاهها و چه در پوشش سقفها می‌باشد و در واقع این همان نکته‌ای است که ما را به پیشینه‌ی معبد مهرورجوی و به دوره‌ی اشکانی راهنمایی می‌نماید.این مجموعه باستانی شامل قبرستان، معبد و یک محوطه تاریخی می باشد. [۱]

مراغه شهری که روزگاری مرکز اسکان تمدن‌های بزرگ انسانی بوده و اکنون فراموش شده میراث داران ایشان است.برای آشنایی با تاریخ مراغه نمی‌توان از آثار بسیار کهن مهرابههای مراغه به سادگی گذشت.مهرابه‌ها نیایشگاه‌های مهرپرستان در دنیای باستان بوده‌است . مهرپرستی دینی ایرانی بوده که پرستش خورشید از اجزای اصلی آن به شمار می‌رفته‌است. دینی که از ایران در دوره‌ای نیز به اروپای غربی رخنه کرد.اما اکنون از مهرابه‌های کهن در این شهر تنها معبد مهرو معابد (غارهای ) اطراف رصدخانه مراغه به یادگار مانده‌است و بس . گرچه اکنون از معبد مهرجز نامی و نشانی دیگر چیزی باقی نمانده؛ اما کماکان نشان از تاریخچه بسیار غنی این سرزمین تاریخی دارد. مهر یا میترا خدایی بوده که پرستش او در غرب تا شمال انگلستان و در شرق تا هند، هزاران سال رواج داشته‌است و هنوز هم مورد احترام زرتشتیان است. پیروان مهر او را فرشته مهر و دوستی و عهد و پیمان و مظهر فروغ و روشنایی می‌پنداشته‌اند. آنها بر این عقیده بودند که مهر در غاری متولد شده‌است از این‌رو هر جا غاری می‌یافتند، در آن به پرستش و نیایش مهر می‌پرداختند و آن مکان را «مهرابه» می‌گفتند..[۴۹]

مدارس قدیمی

مراغه مدت‌ها مرکز تجمع علما و دانشمندان بوده‌است. حضور دانشمندان بزرگ در مراغه نشان از آن دارد که این شهر در زمان سلجوقیان به ویژه قرن ششم هجری موقعیت علمی ویژه‌ای داشته‌است. از جمله شخصیت‌های نامدار علمی که در این شهر اقامت داشته‌اند می‌توان دانشمندانی چون شیخ شهاب الدین سهروردی، مجدالدین جیلی، امام فخر رازی، سموئل بن یحیی بن عباس مغربی، ابن عبری و مجدالدین محمد ابن خلیفه بن سیواسی رومی را یاد کرد.[۵۰]

مدارس از نیمهٔ دوم قرن پنجم تا یورش مغول
مدرسه احمدک
این مدرسه پیش از سال ۵۲۹ دایر بوده‌است و گویا خلیفه مسترشد را در آن دفن کرده‌اند.[۵۱]
مدرسه عزیه
مدرسه عزیه یا مدرسه قاضی را منسوب به عزالدین بک ارسلان آبه مراغی (مقتول به ۶۵۵) از امرا سلطان محمد بن محمود بن محمد سلوقی، که بانی مدرسه بوده‌است می‌دانند. به احتمال زیاد این مدرسه جایگاه معتبری در زمینهٔ پژوهش‌های علمی بوده و سال‌های درازی بر پا بوده‌است. چنانکه بنا به نوشتهٔ ابن الغوطی، مویدالدین در دوران اقامت خود در مراغه، در این مدرسه اقامت داشته‌است.[۵۱]
آنچه که به اسم مثلث پاسکال معروف است در شش قرن قبل از او توسط ریاضیدان، المغربی، از کرجی، ریاضیدان معروف که در اواخر قرن چهارم هجری متولد شده‌است استنتاج شده‌است که در نتیجه کشف این مثلث توسط کرجی است که شش قرن از پاسکال قدیمی تر بوده‌است. این ریاضیدان معروف قرن ششم که جدول مزبور را در کتاب خود نقل کرده در طول سال ۵۷۵ هجری (۱۱۸۰ میلادی) در مراغه درگذشته‌است. بنابراین می‌توان گفت که احتمال دارد او نیز در مدرسهٔ عزیه مشغول بوده‌است.[۵۲]
همچنین این مدرسه را به قاضی کمال الدین محمد قزوینی نسبت می‌دهند.[۵۳]
مدرسه اتابکیه
این مدرسه یکی دیگر از مدارس معروف مراغه در آن دوران بوده که کمال الدین قزوینی یکی از مدرسین آن بوده‌است.[۵۳]
مدارس از یورش مغول تا سلطه صفویان
مدرسه محییه
بنای مدرسه واقع در بازار مراغه و متعلق به پیش از سال ۶۰۷ و به محیی الدین ابوحامد یحیی بن صدرالدین نسبت داده شده‌است.[۵۳]
مدرسه سیواسی
این مدرسه برای مجدالدین محمد بن خلیفه بن الب ارسلان سیواسی مدرسه‌ای (پس از ۶۸۰) در مراغه دایر بوده‌است.[۵۳]
در کتاب علما النظامیات (ص ۱۲۴) علاوه بر دو مدرسه فوق به یک مدرسهٔ دیگر نیز اشاره شده و آمده‌است که فخرالدین ابومسعود منصور بن محمد کازرونی طبیب هنگام ورود به مراغه در سال ۶۶۴ در مدرسه‌ای فرود آمد.[۵۳]

پانویس

الگو:پانویس

منابع

الگو:ک

  • مروارید، یونس. مراغه. ویرایش دوم. چاپ دوم، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۷۲.
  • مستوفی، حمدالله، به کوشش محمد دبیرسیاقی. نزهةالقلوب. تهران: کتابخانه طهوری، ۱۳۳۶.
  • کسروی، احمد. آذری یا زبان باستان آذربایجان، چاپ دوم. تهران: چاپ تابان، ۱۳۱۷.
  • ا. ن. قلی‌اف. تاریخ آذربایجان. ترجمهٔ ا. آ. افشار. تهران: انتشارات شورا، نشر معاصر، ۱۳۵۹.
  • مشکور، محمدجواد. نظری به تاریخ آذربایجان. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، انتشارات کهکشان، چاپ دوم ۱۳۷۵، گنجینهٔ ایران: ۲۱.
  • ورجاوند، پرویز. سرزمین قزوین، سابقه تاریخی و آثار باستانی و بناهای تاریخی سرزمین قزوین. تهران: انتشارات راستی نو، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
  • غلامیه، مسعود. تاریخ مراغه به روایت تصویر. چاپ اول. تهران: نشر اوحدی، ۱۳۸۵. ISBN 964-8234-46-9.
  • باختری، هوشنگ. در دیار آشنا. تهران: چاپ روز، ۱۳۵۴.
  • دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ. تاریخ ماد، چاپ دوم. ترجمهٔ کریم کشاورز. تهران: انتشارات پیام، ۱۳۵۷.
  • غلامیه، مسعود. حاجی صدخان شجاع‌الدوله و رژیم مشروطه. چاپ اول. تهران: نشر اوحدی، ۱۳۸۰. ISBN 964-6376-53-3.
  • صدرالاسلامی، فخرالدین. دیدنی‌های مراغه و عجب شیر. تهران: نشر اوحدی، ۱۳۸۱.
  • ورجاوند، پرویز. رصدخانه مراغه. تهران: نشر، ۱۳۵۵.
  • خیرالهی، عطوف. مراغه در عهد قاجار. تبریز: نشر اختر، ۱۳۸۷. ISBN 978-964-517-233-4.
  • سپهروند، مجید. مراغه در سیر تاریخ. تبریز: انتشارات احرار، ۱۳۸۱. ISBN 964-5606-46-2.

الگو:چپ‌چین

الگو:پایان چپ‌چین

الگو:ک/پ
  1. خطای یادکرد: برچسب [۵۴]