مجیدیه

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۰:۱۷ توسط Ma.zarifiyan (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « از آمستعلویه. دائرة المعارف بزرگ اسلامی پس از این که به انشعاب اسماعی...» ایجاد کرد)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

از آمستعلویه.

دائرة المعارف بزرگ اسلامی پس از این که به انشعاب اسماعیلیه به دو شاخه آمستعلویه و نزاریه اشاره می کند از آمر باحکام الله به عنوان جانشین مستعلی نام برده و در ادامه می نویسد: «با قتل ال آمر باحکام الله در 524 هجری قمری، مستعلویان با بحران جدیدی مواجه شدند که منجر به انشعاب آمستعلویه به دو شاخه حافظیه و طیبیه گردید. آمر چند ماه پیش از مرگش صاحب فرزندی به نام طیب شده بود که تنها پسر او بوده است. اما در وقایع پس از مرگ آمر، عملاً نامی از طیب در میان نیست. عموزاده آمر، ابوالمیمون عبدالمجید که عضو ارشد خانواده فاطمیان و مدعی قدرت بود، پس از یکسال کشمکش با مخالفان، بر مسند حکومت قرار گرفت. او که ابتدا با عنوان ولیعهد زمام امور را در دست گرفته بود، در ربیع الآخر 526 هجری قمری، مدعی خلافت و امامت شد و لقب الحافظ لدین الله را برای خود برگزید. از آنجا که پدر حافظ، امامت و خلافت نیافته بود، ادعای وی با اشکالاتی مواجه می گردید. از این رو وی برآن شد تا برای تبیین مشروعیت امامت و خلافت خود، دست به تنظیم سجلّی زند که از طریق آن بتواند خود را جانشین به حق آمر قلمداد کند. این سجل به موارد مختلفی در تاریخ اسلام و فاطمیان استناد داشت و به طور اخص متذکر می شود: همان گونه که حضرت محمد صلی الله علیه و آله، عموزاده خویش حضرت علی علیه السلام را وصی و جانشین خود قرار داده بود، آمر نیز شخصاً عموزاده اش حافظ را به جانشینی برگزیده است. امامت حافظ مورد تأیید رسمی مرکز دعوت آمستعلویه در قاهره قرار گرفت و اکثر اسماعیلیان مستعلوی در مصر و شام، و گروهی از مستعلویان یمن که حافظ و جانشینانش را به عنوان امامان خود شناختند، با نام های حافظیه و مجیدیه اشتهار یافتند. از طرف دیگر، گروه هایی از مستعلویان مصر و شام، و شمار کثیری از مستعلویان یمن ادعاهای حافظ را باطل دانستند و امامت طیب را پذیرفتند که ابتدا با نام آمریه، و پس از تأسیس دعوت مستقل طیبی در یمن، به طیبیه شهرت یافتند. [۱]

رک: حافظیه.

پانویس

  1. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص696