روم شرقی

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۸:۳۳ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

بنیانگذار امپراتوری بیزانس (امپراتوری هزار ساله روم شرقی) کنستانتین یکم است.

روم اشاره به سرزمین‌هایی در اروپا و آسیای صغیر دارد که مدتی در دست امپراتوری روم و امپراتوری روم شرقی بود.

در روزگار کنستانتین، رومیان پس از چندین شکست سخت در جنگ با ایران؛ برای اداره و تدبیر جنگ‌های ایران و روم و نیز مشکلات و علاقه‌مندی‌هایی که در شام داشتند، پایتخت امپراتوری را از رم به دهکدهٔ بیزانتیوم در کنارِ تنگهٔ بسفر منتقل کردند. این شهر بعدها به نام کنستانتین، کنستانتینوپول(قسطنطنیه) نامیده شد. پس از چندی تئودئوس اول امپراتور روم دو نیمه شدن امپراتوری به دو قسمت شرقی و غربی را در سالِ ۳۹۵ پس از میلاد صورت داد.

نیمه شرقی به آرکادیوس پسر بزرگتر او و نیمه غربی به هونوریوس پسر کوچکتر رسید.

دو نیمه شدن امپراتوریِ روم موجب دو نیمه شدن فرهنگ اروپایی و مسیحیت اروپایی شد. چنان که دولت روم شرقی نماینده فرهنگ یونانی و کلیسای اورتودوکس شد و خط یونانی و سیریلیک خط رسمی دولت گردید.

تقسیم امپراتوری

در سال ۳۶۴ میلادی امپراتور والنتینیان یکم، امپراتور روم را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرد. اینک به جای یک امپراتور واحد، دو امپراتور مشترکاً فرمان می‌راندند. والنتینیان یکم در غرب و برادرش والنس در شرق. قسطنطنیه پایتخت نیمه شرقی و میلان پایتخت نیمه غربی بود. بعداً بندر راونا در ساحل دریای آدریاتیک پایتخت نیمه غربی شد. این تقسیم بندی راه حلی عملی برای مشکلات اداره قلمرو بسیار گسترده امپراتوری روم بود. در این زمان امپراتوری قلمرو را در بر می‌گرفت که از اقیانوس اطلس در غرب تا دریای سرخ در شرق امتداد داشت.

شرق و غرب

والنتینیان یکم بین بخش‌های یونانی زبان و لاتین زبان امپراتوری خط فاصلی رسم کرد. بخش شرقی شبه جزیره بالکان، آسیای صغیر، خاور نزدیک و مصر را سرپرستی می‌کرد. در حالی که بخش غربی بر ایتالیا، اسپانیا، گل، تقریباً برابر با فرانسه امروزی، بریتانیا و نیمه غربی و آفریقای شمالی کنترل داشت.

دین رسمی هر دو بخش امپراتوری مسیحیت بود و اکثر مسیحیان عضو کلیسای کاتولیک بودند. امپراتوران ریاست کلیسا را بر عهده داشتند. هر چند در هر دو بخش شرقی و غربی، امپراتوران در نهایت پاپ، اسقف رم، را رهبر کلیسا می‌دانستند. این شکاف برای نیمه غربی امپراتوری روم خوب نبود، چون در مقایسه با همتای شرقی اش از جمعیت و ثروت کم تری برخوردار بود. همچنین قلمرو بخش غربی بر خلاف بخش شرقی در منطقه‌ای به هم چسبیده نبود و از این رو فرمانروایی بر آن آسان نبود.

چنان که تاریخدان دیوید نیکولاس می‌نویسد:

«تراکم جمعیت و... ثروت در شرق بسیار بیشتر از غرب بود که باعث می‌شد تامین حکومت امپراتوری با دشواری کم تری همراه باشد و فرمانروایی بر امپراتوری روم شرقی، که مرکز ثقلش آسیای صغیر و پایتختش در وسط واقع شده بود، آسان تر بود.»

دشمنان امپراتوری

تهدیدات خارجی مشکلات امپراتوری را سخت تر می‌کرد. در خاور نزدیک، تهاجم امپراتوری ایران (امپراتوری اشکانی و پس از اشکانیان امپراتوری ساسانی) باعث یک رشته جنگ‌ها با رومیان شد که خونریزی زیادی را به بار آورد اما در توازن قدرت بین دو امپراتوری در مجموع تغییر چندانی ایجاد نکرد. دومین تهدید از جانب ژرمن‌ها متوجه امپراتوری بود. ژرمن‌ها در شمال دانوب زندگی می‌کردند که مرز شمالی امپراتوری در شرق بود. آن‌ها پیوسته نواحی مرزی را مورد حمله قرار می‌دادند. هر از گاهی، سپاهیان رومی از دانوب عبور می‌کردند و با نیروهای ژرمن درگیر نبردهای منظم می‌شدند. تا اواخر قرن چهارم، امپراتوری روم این درگیری‌ها، همچنین قبایل گسترده ژرمن را به ناحیه شمال دانوب محدود نگه می‌داشت. در اواخر قرن هفتم میلادی اعراب مسلمان به فرماندهی عمر بن خطاب برای گرفتن انتقام شکست غزوه موته به مرزهای امپراتوری حمله و مصر و شام را اشغال کردند و پس از آن اعراب مسلمان به دشمنی خطرناک برای امپراتوری بیزانس محسوب می‌شد و رشته جنگ‌هایی میان اعراب و بیزانسی‌ها صورت گرفت.

آنچنان که اعراب توانستند طی جنگ‌هایی بر ایران مسلط شوند نتوانستند به شکلی کامل بر روم شرقی حکمفرما گردند.[۱]

مهاجران ژرمن

اما حکومت امپراتوری با ورود افراد یا گروه‌های کوچک خانوادگی از قلمرو ژرمن‌ها به داخل امپراتوری مخالفتی نداشت. این تازه واردان که شمارشان اندک بود، تهدیدی متوجه امنیت امپراتوری نمی‌کردند.

جامعهٔ بیزانسی

امپراتوری بیزانس، جامعه‌ای پیچیده و خوب سازمان یافته بود که یک دستگاه دیوانی چند لایه بر آن حکومت می‌کرد. هم ساختار اجتماعی و هم حکومت، مطابق الگوی رومی بنا شده بود. چنان که تاریخ‌دان استیفن رانسینمان می‌نویسد. «کمتردولت‌هایی بوده‌اند که به شیوه‌ای چنین سازمان یافته باشند... این سازمان دهی کار اگاهانه و سنجیده یک نفریامحصول یک زمان خاص نبود... بلکه میراث گذشته روم بود. هرچنددرطی قرن‌ها پیوسته جرح و تعدیل و تکمیل شده بودتا پاسخگوی مقتضیات متغیر باشد.»

فرهنگ و مردم‌شناسی امپراتوری بیزانس

امپراتوری بیزانس به دلیل این که این امپراتوری ادامه شرقی امپراتوری رم است به نام امپراتوری رم شرقی نیز نامبرده می‌شود. در دوران اوج خود در طول سالهای ۵۰۰ میلادی این امپراتوری شامل بخشهائی از جنوب و شرق اروپا، خاور میانه و شمال آفریقا می‌شد.

مردم بازنتین خود را رومی خطاب می‌کردند. علی‌رغم این واقعیت که آنها اولادان قومهای متفاوتی بودند و به زبان یونانی صحبت می‌کردند. در واقع لغت بیزانس از لغت بازنتیوم (Byzentium) که اسمی یونانی برای شهری در تنگه‌ای که اروپا و بخش آسیائی ترکیه را به هم متصل می‌نماید سرچشمه می‌گیرد. یونانی‌ها در اواسط سالهای ۶۰۰ قبل از میلاد به این محل کوچ کردند. این حتی قبل از ورود سربازان الکساندر کبیر به آناتولیا در سال ۳۳۴ قبل از میلاد بود.

فرهنگ یونانی حتی سالها بعد از این که منطقه بخشی از امپراتوری رم (۱۰۰ سال پیش از میلاد مسیح) نیز نفوذ خود را حفظ نمود. شروع امپراتوری بیزانس را می‌توان واقعاً از زمانی که سلطان کنستانتین کبیر پایتخت را از رم به کنستانتیناپول (Constantinople) (استانبول فعلی) در سال ۳۳۰ بعد از میلاد مسیح منتقل نمود طلقی نمود. این امپراتوری بیش از ۱۰۰۰ سال دوام آورد و بالاخره در سال ۱۴۵۳ زمانی که ترکهای عثمانی کنتسانتیناپول را تسخیر نموده و اسم آن را به استانبول تغییر دادند پایان یافت.

مسیحیت نفوذ بسیار پرقدرتی بر هنر، موزیک و معماری امپراتوری بایزنتاین داشت. با توجه به این که استانبول آن زمان مرکز سیاسی امپراتوری بود این شهر همچنین مرکز آموزشی امپراتوری نیز بود و در این شهر بود که سران دولت خواندن و نوشتن و زبان یونانی باستان را فرا می‌گرفتند. در نتیجه این دوره آبستن و زاینده کارهای خیره کننده تاریخی، اجتماعی و شعر و منشورات دینی بود.

تمامی هنرهای بصیری نیز در این دوره شکوفا شدند. بیشتر هنرمندان این دوره بعنوان بردگان دولت و با مذاهب کار می‌کردند و در نتیجه شهرت شخصی کسب نکردند. برخی از مهارت‌های این استادان شامل حکاکی عاج، صلیب سازی به روش بایزنتاین و دست خط نویسی را می‌گردد. تقریباً تمام آنچه از معماری بیزانسی بجا مانده‌است کلیساهاست با موزائیک‌های تزئینی و معماری‌های بی همتای آنها. بدون شک یکی از شاهکارهای معماری این دوران همان موزه ایاصوفیای کنونی است.

برای ۱۱۰ سال بیزانسیان قادر شدند که امپراتوری خود را حفظ نمایند. اگرچه در این دوران اتفاقات بسیار درونی و جنگها با دشمنان خارجی کم‌کم این امپراتوری را تضعیف نمود تا این که بالاخره ترکهای عثمانی توانستند بر آنها غلبه کرده و استانبول را تسخیر نمایند و امپراتوری بیزانس را نابود نموده و دوران جدید حکومت عثمانی را پایه‌گذاری کنند. با این حال اثرات و نفوذ امپراتوری بیزانس بر روی فرهنگ و غیره تا به امروزه باقی است.

امپراتور، مشاوران امپراتور و دیوانسالاران

همچنان که در امپراتوری روم امپراتور در رأس حکومت و جامعه قرار داشت، فرمانروای بیزانس که باسیلئوس (واژه یونانی به معنای پادشاه) نیز خوانده می‌شد، قدرتمندترین فرد در امپراتوری بود. فرامین او خودبخود تبدیل به قانون می‌شد و هیچ‌کس در امپراتوری نمی‌توانست این قوانین را تغییر دهد. کسانی که مستقیماً با امپراتور سر وکار داشتند باید مطابق قوانین بسیار سفت و سختی رفتار می‌کردند. تشریفات بارگاه امپراتوری چنان پیچیده بود که چندین کتاب درباره آن نوشته شد.

زیور آلات و زندگی تجملاتی امپراتور

امپراتور یک سربند یا یک تاج طلایی مزین به جواهرات بر سر داشت. این زیورآلات و ردای ارغوانی اش تنها به او تعلق داشت و پیراهن بزرگ ابریشمی اش با نقوش اژدهای طلایی گلدوزی شده بود. تختش از طلای حجیم بود و دو استری که ارابه او را می‌کشیدند، کاملاً سفید بوده و سرتاپایشان از طلا می‌درخشید. ارابه امپراتور هم از طلای ناب بود. در برابر تخت امپراتور درختی قرار داشت، ساخته شده از بُـرنز با پوشش طلا، که شاخه‌هایش پر از پرندگانی بود که آنها هم از برنز مطلا ساخته شده بودند. خود تخت هم بسیار بزرگ بود و شیرهایی از آن نگهبانی می‌کردند که از برنز یا چوب با پوشش طلا ساخته شده بودند.

ارتش بیزانس

ارتش، پشتیبان اقدامات امپراتور و حکومت بیزانس بود. سپاه (نیروی زمینی) مهم‌ترین بخش ارتش بیزانس و دلیل کسب موفقیت آن در نبرد، آموزش و تجهیز دقیق افراد آن بود. پیاده‌نظام به شمشیر پولادین خوش ساخت، نیزه و تیر و کمان و سواره نظام به زوبین و کمان قوی مسلح بود. بزرگ‌ترین سپاه، سپاه ۱۲۰ هزار نفری امپراتور نام داشت. در رده بعد از امپراتور، شش سردار کـُـل قرار داشتند که هر کدام مسئول یک منطقهٔ نظامی امپراتوری بودند. کنستانتینوپول (استانبول) تا سال ۱۴۵۳ پایتخت امپراتوری روم شرقی محسوب می‌شد. حاکمان امپراتوری روم شرقی همیشه بر این مطلب تاکید داشتند که دولت بیزانس (دولت روم شرقی) دولتی است شرقی ولی این دیدگاه فقط برای مردم ساکن اروپا درست و برای ساکنان امپراتوری ساسانی یا هندیان، بیزانس یک دولت غربی محسوب می‌شد. امپراتوری روم شرقی بر کشورهای لبنان و سوریه و فلسطین و مصر نیز تسلط داشت.

اشرافیت

در امپراتوری بیزانس ثروت در دست عده اندکی انباشته بود که غالباً دارای مقام‌های حکومتی بودند.

نیروی دریایی بیزانس

نیروی دریایی بیزانس به مراتب کوچکتر از نیروی زمینی بود و تنها یک دریاسالار داشت که به امپراتور گزارش می‌داد. نیروی دریایی به ناوگان‌های جنگی تقسیم می‌شد و هر کشتی یکصد تا سیصد سرباز را دربر می‌گرفت. نیروی دریایی بیزانس یکی از نخستین سلاح‌های سری در نبرد، آتش افکن یونانی، را در اختیار داشت. در آتش افکن، نفت به درون سرشیرهای برنزی که در کشتی‌های جنگی نصب می‌شده پمپاژ و سپس از روی آب به طرف کشتی‌های دشمن پرتاب می‌شده و آنها را به آتش می‌کشیده‌است.

قسطنطنیه

قسطنطنیه در جای شهر باستانی بیزانتیوم ساخته شد و شبه جزیره سه گوشی را زیر پوشش داشت که از سه طرف با آب محصور بود و تنها طرف غرب، گردن شبه جزیره خشکی بود و در آن سو قسطنطنیه دیواری داشت که از آن در برابر حملات دشمنان محافظت می‌کرد. تاریخدان ویل دورانت اظهار می‌دارد که در ظرف یک قرن از زمان بنای قسطنطنیه: این شهر دارای تقریباً یک میلیون جمعیت بود. یک سند رسمی از پنج کاخ سلطنتی، شش کاخ برای بانوان درباری، سه کاخ برای مقامات عالی، ۴۳۳۸ عمارت اعیانی، ۳۲۲ خیابان نام برد، که باید به آن‌ها یک هزار مغازه، صد محل تفریحی، کلیساهای مجلل و بسیار خوش تزئین، و میدان‌های باشکوه را افزود.

سقوط

در سال ۱۴۵۳ میلادی، ترک‌های عثمانی که تازه قدرت یافته بودند و تصمیم به ساختن امپراتوری عثمانی داشتند به طرف قسطنطنیه به حرکت در آمدند. سلطان عثمانی، محمد دوم، قصد داشت به این تنها سنگر مقاومت در برابر فرمانروایی ترک‌ها، خاتمه دهد. امپراتور بیزانس در آن زمان،کنستانتین یازدهم بود که در سال ۱۴۴۹ بر تخت نشسته بود. ترک‌ها به مدت بیش از یک ماه، شهر را با پیاده‌نظام، توپ‌ها و کشتی‌های خود محاصره کردند. سرانجام، در ۲۹ مه سال ۱۴۵۳، سلطان محمد فاتح حمله‌ای همه‌جانبه را آغاز کرد و ترک‌ها از سه طرف به شهر حمله کردند. نبرد ساعت‌ها به شدت ادامه یافت اما سرانجام، ترک‌ها به وسیلهٔ نردبان‌های بسیار از دیوارهای شهر بالا رفتند و با تعداد بسیاری سرباز اوضاع را به نفع خود تغییر دادند. هزاران نفر، از جمله کنستانتین یازدهم، در این نبرد کشته شدند. نام دیگر شهر کنستانتینوپول، استانبول بود که از عبارت یونانی εἰς τὴν Πόλιν (با تلفظ ایستیم بولین) به معنای «به سوی شهر» گرفته شده بود. در سال ۱۷۷۰ میلادی سلطان مصطفی سوم، تلاش کرد نام اسلامبول (اسلام‌شهر) را برای آن فراگیر کند.

منابع

الگو:پانویس

  • کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، بین‌النهرین، ایران و آسیای مرکزی از زمان فتوحات مسلمین تا ایام تیمور، ۱۳۳۷ خورشیدی، گای لسترنج ترجمه: محمود عرفان، ناشر فارسی: بنگاه ترجمه و نشر کتاب