رامهرمز: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{تمیزکاری}} {{جعبه شهر ایران |نام‌رسمی= رامهرمز |روی‌نقشه= آری |عرض‌جغرافیای...» ایجاد کرد)
 
 
(۲ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{تمیزکاری}}
 
{{جعبه شهر ایران
 
|نام‌رسمی= رامهرمز
 
|روی‌نقشه= آری
 
|عرض‌جغرافیایی= ۳۱٫۲۷۸۳
 
|طول‌جغرافیایی=۴۹٫۶۰۶۴
 
|تصویر=
 
|اندازه‌تصویر=۲۵۰
 
|برچسب‌تصویر=
 
|استان= خوزستان
 
|شهرستان= رامهرمز
 
|بخش=
 
|نام‌محلی=رومز، رامز
 
|نام‌های‌دیگر=
 
|نام‌های‌قدیمی=
 
|سال‌شهرشدن=
 
|جمعیت= 120٬۸۲۲<ref name="آمار">{{یادکرد وب| نشانی = http://www.amar.org.ir/DesktopModules/FTPManager/upload/upload2360/newjkh/newjkh/Q11.xls| عنوان =نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۸۵، جمعیت تا سطح آبادی بر حسب سواد| تاریخ بازدید = دی ۱۳۸۷| ناشر = وب‌گاه رسمی مرکز آمار ایران | زبان = فارسی}}</ref>
 
|رشدجمعیت=
 
|تراکم‌جمعیت=
 
|زبان= ]]  [[فارسی]]([[لری]]، [[گویش بختیاری|بختیاری]])<ref>http://iauramhormoz.ac.ir/HomePage.aspx?TabID=4835&Site=DouranPortal&Lang=fa-IR</ref>
 
|مذهب=شیعه
 
|مساحت=
 
|ارتفاع=۱۷۹ متر
 
|میانگین‌دما=۱۲تا۶۵
 
|میانگین‌بارش‌سالانه=
 
|شمارروزهای‌یخبندان=ندارد
 
|شهردار=
 
|ره‌آورد=
 
|پیش‌شماره=۰۶۹۱
 
|وب‌گاه=
 
|جمله‌خوشامد=
 
|پانویس=}}
 
 
== سابقه تاریخی ==
 
 
شهر رامهُرمُز در [[استان خوزستان]] و شهرستان رامهرمز قرار گرفته‌است. دهخدا آورده‌است: رامهرمز شهری از بناهای هرمز پادشاه ساسانی است در حوالی شوشتر، که در قدیم به آن «سمنگان» می‌گفته‌اند که آن را ساده کرده، «رامز» "ramez«و منسوب به آن جا را «رامزی»»ramezi" می‌گویند. چون هرمز پادشاه وقت را آشفتگی در دماغ پدید آمد او را از مقر سلطنتی خود استخر بدان شهر آوردند و در آنجا شفا یافت پس آنجا را رام هرمز گفتند.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.loghatnaameh.org/dehkhodasearchresult-fa.html?searchtype=0&word=2LHYp9mF2YfYsdmF2LI=| عنوان =رامهرمز  | ناشر = لغت نامه دهخدا}}</ref>
 
شهر رامهُرمُز در [[استان خوزستان]] و شهرستان رامهرمز قرار گرفته‌است. دهخدا آورده‌است: رامهرمز شهری از بناهای هرمز پادشاه ساسانی است در حوالی شوشتر، که در قدیم به آن «سمنگان» می‌گفته‌اند که آن را ساده کرده، «رامز» "ramez«و منسوب به آن جا را «رامزی»»ramezi" می‌گویند. چون هرمز پادشاه وقت را آشفتگی در دماغ پدید آمد او را از مقر سلطنتی خود استخر بدان شهر آوردند و در آنجا شفا یافت پس آنجا را رام هرمز گفتند.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.loghatnaameh.org/dehkhodasearchresult-fa.html?searchtype=0&word=2LHYp9mF2YfYsdmF2LI=| عنوان =رامهرمز  | ناشر = لغت نامه دهخدا}}</ref>
  
سطر ۴۱: سطر ۷:
 
مولف [[فارسنامه ناصری]] می‌گوید: معنی رام در عنوان رامجرد گفته شد و هرمز نام روز اول از هر ماه فارسیان می‌باشد و نام فرشته‌ای که مصالح آنروز در دست اوست و نام ستاره مشتری و نام پسر انوشیروان و نام رب‌الارباب نیز باشد و معنی رامهرمز شاد و خرم‌آباد هرمز، از گرمسیرات فارس در میانه شمال و مغرب شیراز افتاده‌است. درازای آن از معدن نفت سفید تا قریه جولکی بیست ویک فرسنگ، پهنای آن از شاروین تا قلعه شیخ هفت فرسنگ است، و محدود است از جانب مشرق بنواحی بهمئی و از سمت شمال بنواحی بختیاری و از سوی باختر و جنوب بنواحی بلوک فلاحی، تابستانش گرم است و درختان سردسیری را جز درخت گردو بخرمی پروراند. خرما و نارنج و لیمو و ترنج و سایر درختانش در ضخامت و بلندی ضرب‌المثل است. بیشتر درخت صحرا و دامنه کوهستان رامهرمز درخت کنار است. کشت و زرعش گندم و جو و برنج و پنبه و کنجد و نخود و عدس و ماشک و لوبیای سفید است. آبش از چندین رودخانه‌است که همه را از میان بلوک رامهرمز گذار است و زمینش چنان شیب دارد که یکنفر بیلدار در همه جا می‌تواند آب را از رودخانه جدا کند و چون آب رودخانه را بجداول آورند چنان بسرعت می‌رود که گل و لای در جدول نماند و هر ساله این جدولها نیازمند تنقیه نباشد و شکار صحرای رامهرمز آهو و دراج است که گویا تخم این دو جانور را پاشیده‌اند و کهره آهو و جوجه دراج روییده‌است. مرغ دراج رامهرمز با گنجشک جای دیگر برابری دارد. برف تابستانه کوهستانش بی محافظت تا سال دیگر می‌ماند. در زمان قدیم آب بی اندازه داشته ولی اکنون از حسن سلوک [[قبایل عرب]] و بختیاری ده یک بلکه نیمه ده یک آبادی آن باقی نیست!<ref>فارسنامه ناصری</ref>
 
مولف [[فارسنامه ناصری]] می‌گوید: معنی رام در عنوان رامجرد گفته شد و هرمز نام روز اول از هر ماه فارسیان می‌باشد و نام فرشته‌ای که مصالح آنروز در دست اوست و نام ستاره مشتری و نام پسر انوشیروان و نام رب‌الارباب نیز باشد و معنی رامهرمز شاد و خرم‌آباد هرمز، از گرمسیرات فارس در میانه شمال و مغرب شیراز افتاده‌است. درازای آن از معدن نفت سفید تا قریه جولکی بیست ویک فرسنگ، پهنای آن از شاروین تا قلعه شیخ هفت فرسنگ است، و محدود است از جانب مشرق بنواحی بهمئی و از سمت شمال بنواحی بختیاری و از سوی باختر و جنوب بنواحی بلوک فلاحی، تابستانش گرم است و درختان سردسیری را جز درخت گردو بخرمی پروراند. خرما و نارنج و لیمو و ترنج و سایر درختانش در ضخامت و بلندی ضرب‌المثل است. بیشتر درخت صحرا و دامنه کوهستان رامهرمز درخت کنار است. کشت و زرعش گندم و جو و برنج و پنبه و کنجد و نخود و عدس و ماشک و لوبیای سفید است. آبش از چندین رودخانه‌است که همه را از میان بلوک رامهرمز گذار است و زمینش چنان شیب دارد که یکنفر بیلدار در همه جا می‌تواند آب را از رودخانه جدا کند و چون آب رودخانه را بجداول آورند چنان بسرعت می‌رود که گل و لای در جدول نماند و هر ساله این جدولها نیازمند تنقیه نباشد و شکار صحرای رامهرمز آهو و دراج است که گویا تخم این دو جانور را پاشیده‌اند و کهره آهو و جوجه دراج روییده‌است. مرغ دراج رامهرمز با گنجشک جای دیگر برابری دارد. برف تابستانه کوهستانش بی محافظت تا سال دیگر می‌ماند. در زمان قدیم آب بی اندازه داشته ولی اکنون از حسن سلوک [[قبایل عرب]] و بختیاری ده یک بلکه نیمه ده یک آبادی آن باقی نیست!<ref>فارسنامه ناصری</ref>
  
== موقعیت جغرافیایی ==
 
شهرستان رامهرمز با ۴۲۵۷ [[کیلومتر مربع]] مساحت در خاور استان خوزستان واقع شده که از شمال به شهرستان‌های ایذه، [[مسجد سلیمان]] و شوشتر، از خاور به استان کهگیلویه و بویراحمد، از باختر به [[شهرستان اهواز]] و از جنوب به [[شهرستان بندر ماهشهر]] محدود است. مرکز آن شهر رامهرمز است که با ۳/۷ کیلومتر مربع مساحت در ۱۰۰ کیلومتری خاور اهواز بین ۳۱ درجه و ۱۶ دقیقه پهنای شمالی و ۴۹ درجه و ۳۷ دقیقه درازای خاوری نسبت به [[نصف‌النهار گرینویچ]] قرار دارد و بلندی آن از [[سطح دریا]] ۱۶۰ متراست. آب و هوای رامهرمز گرم بوده و [[جراحی (رود)|رودخانه جراحی]] از خاور رامهرمز می‌گذرد. رامهرمز بر سر چهارراهی قرار گرفته‌است.
 
راه آسفالته به سوی جنوب خاوری به درازای ۹۰ کیلومتر تا بهبهان
 
راه آسفالته به سوی شمال خاوری به درازای ۵۷ کیلومتر تا باغملک (جانکی) راه آسفالته اصلی به سوی جنوب باختر تا راه اصلی آسفالته اهواز – [[بندر ماهشهر]] به درازای ۳۹ کیلومتر
 
راه اصلی به سوی شمال باختری به درازای ۱۵ کیلومتر
 
فاصله هوایی شهرستان رامهرمز تا تهران ۵۵۲ کیلومتر است.
 
[[شهرستان رامهرمز]]، در سال ۱۳۸۵ جمعیتی بالغ بر ۱۲۳۹۳۰ نفر را که در ۲۵۷۱۸ خانوار می‌زیستند، در خود جای داده‌است.<ref>فرمانداری رامهرمز</ref>
 
  
== آثار تاریخی و جاذبه‌های گردشگری رامهرمز ==
+
== منابع ==
از جمله آثار مهم این شهرستان:<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://iranpedia.ir/Attractions/index.php?PageID=a6e5645dc485e278d77424a2b71a27b6| عنوان =جاذبه‌های تاریخی رامهرمز  | ناشر = سایت جامع گردشگری ایران}}</ref>
+
{{پانویس|۲}}
* [[گور هرمز ساسانی]]
+
* [[تل برمی]]
+
* [[سد جره]]: بقایای مهم‌ترین سازه آبی تاریخی رامهرمز بوده که قدمت آن به [[دوره ساسانیان]] می‌رسد.
+
* [[آرامگاه علمدار]] (آرامگاه سید میر صالح): قدمت این بنا به [[دوره سلجوقی]] می‌رسد.
+
* [[عمارت صمیمی]]
+
* [[غار صیدون کبوتری]]
+
* [[قلعه داودختر]]
+
* [[قلعه امیر مجاهد]]
+
* [[قلعه یزدگرد]]
+
* [[شهر مختارک]]
+
چهار پیرون مربچه قلعه مربچه،تل سوبیتی مربچه، چشمه قراول مربچه
+
* [[تشکوه رامهرمز]]  (کوه آتشین)
+
* [[چشمه‌های قیر ماماتین (خون اژدها)]]<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.khouznews.ir/fa/news/13540| عنوان =ثبت چشمه‌های قیر، تشکوه و مهمانخانه اعراب در فهرست میراث ملی
+
  | ناشر = سایت خوزنیوز}}</ref>
+
  
== مشاهیر ==
 
همچنین برای اولین بار علم کلام در زمان ظهور اسلام در کتابخانه بزرگ این شهر تدریس می‌شد. در عصر کنونی یکی از فقهای عالی مقام که در بین مردم نجف اشرف، اصفهان، تهران و خوزستان و دیگر بلاد اسلام معروف بوده‌است حضرت  [[آیت‌الله سید علی بهبهانی]] (قدس سره) از اهالی رامهرمز است، که مرقد مطهر وی در اهواز می‌باشد نام برد.<ref>[http://www.aryanews.com/Lct/fa-ir/News/20100530/20100530162435948.htm خبرگذاری آریا:مدیرکل ارشاد خوزستان:حبیب الله معلمی بوسیله اشعار خود رسالت خویش را انجام داده‌است]</ref> آنچه که در کتب تاریخی و معتبر آمده‌است بزرگان و فرزانگان بسیاری از این شهر برخاسته و یا در آن بسر می‌برند از جمله:<ref> [http://ramhormoz.ostan-khz.ir/Default.aspx?tabid=551 وبسایت فرمانداری رامهرمز: مشاهیر و فرزانگان]</ref>
 
* [[ناخدا بزرگ پور شهریار رامهرمزی]]
 
* [[آیت‌الله سید علی بهبهانی]]
 
* [[سید ابوالقاسم داودالموسوی (معروف به موسوی دامغانی)]]
 
* دکتر[[قدمعلی سرامی]] استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر، مترجم، روزنامه‌نگار و پژوهشگر ایرانی در حوزۀ زبان فارسی است. وی عضو هیأت امنای بنیاد فردوسی است. وی یکی از پنج استاد برتر شاهنامه‌پژوه ایران به انتخاب نخستین دورهٔ جایزهٔ پژوهش پروفسور آقابزرگ ۱۳۹۰است.
 
  
== حماسه سرای دفاع مقدس ==
 
[[حبیب الله معلمی]] زادهٔ رامهرمز را حماسه سرای جنگ می‌گویند که با سرودهایش با همراهی [[صادق آهنگران]] به رزمندگان روحیه می‌داد. نخستین سرودهٔ مشهور وی <<ای  شهیدان به خون غلتان خوزستان، درود>>توسط آهنگران در جماران و در حضور [[امام خمینی]] خوانده شد، که در همان روز بارها از [[تلویزیون ایران]] پخش شد.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.aryanews.com/Lct/fa-ir/News/20100526/20100526171335777.htm| عنوان = بزرگداشت شاعر حماسه سرای دفاع مقدس در رامهرمز برگزار می‌شود| ناشر = خبرگذاری آریا}}</ref>
 
 
== سلمان فارسی ==
 
{{اصلی|سلمان فارسی}}
 
نامش پیش از اسلام روزبه بن وخشودان بود و از اهالی رامهرمز بود.<ref>استانداری خوزستان</ref>
 
 
سلمان فارسی: روزبه، ماهبه‌بن خوشبودان، بوذخمشان اسپهانی، ابوعبدالله «سلمان» فارسی (۵۷۰-۶۵۳ م/۳۳ ق) که پدرش از شهرک «جی» اصفهان و «دهگان» آن‌جا بوده‌است. روزبه، اگر هم در اصفهان زاده شده باشد، قطعاً در رامهرمز خوزستان بالیده‌است، چنان‌که خود را اهل رامهرمز یاد کرده؛ و سبب اشتهار وی با نسبت «فارسی» از آن رو است که نخست فارسی به مفهوم ایرانی است،  ولایت رامهرمز از جمله شامل شهرهای «ارجان» در جنوب شرقی آن‌جا، گندیشاپور که درست در میانه شوش و شوشتر قرار گرفته‌است، بود.<ref>دائرةالمعارف تشیع، جلد نهم، صفحه ۲۶۲ تا ۲۶۵، نشر شهید سعید محبی، چاپ اول سال ۱۳۸۱</ref>
 
 
ابن عساکر در تاریخ دمشق، گفت: سلمان فارسی، مکنّی به ابوعبدالله، از اهالی رامهرمز (در استان خوزستان) و یا از اهالی اصفهان، از روستایی به نام «جی» بود و پدرش در این روستا کشاورزی می‌کرد و بر کیش زرتشتیت قرار داشت. سلمان نیز بر همین کیش بود، تا این که به مسیحیت تمایل پیدا کرد و مسیحی شد و پس از چندی با یهودیت آشنا شد. آن گاه به مدینه رفت و برده مردی از یهودیان بنی قریظه، قرار گرفت. هنگامی که [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه و آله به این شهر هجرت کرد با دعوت پیامبر صلّی الله علیه و آله با [[دین اسلام]] آشنا گردید. سلمان به نزد آن حضرت آمد و مسلمان شد و پیامبر (ص) با مولای او قراردادی بست بر این که سلمان کار کند و از درآمدهای خویش، خود را آزاد کند. پیامبر (ص) و مسلمانان مدینه او را کمک کردند تا این که بهای خویش را به یهودی پرداخت و آزاد گردید. وی با این که ایرانی نژاد است در میان عرب‌ها و مسلمانان حجاز که غالباً عرب نژاد بودند، به مقامی رفیع و مرتبه‌ای بلند دست یافت.<ref>تاریخ دمشق تالیف ابن  عساکر</ref>
 
در سال اول هجری، هنگامی که پیامبراکرم (ص) میان هر دو نفر از مسلمانان مهاجر و انصار پیمان برادری برقرار نمود، میان سلمان و ابودردا (عویمر بن زید) نیز عقد اخوت بست و در این ماجرا به سلمان فرمود: یا سلمان أنت من أهل البیت و قد آتاک الله العلم الاوّل و الاخر و الکتاب الاوّل و الکتاب الاخر؛ ای سلمان، تو از اهل بیت ما هستی و خدای سبحان به تو دانش نخستین و واپسین را عنایت کرده‌است و کتاب اوّل (نخستین کتابی که بر پیامبران الهی نازل شده بود) و کتاب آخر (قرآن مجید) را به تو آموخته‌است.
 
 
او در جنگ خندق، از طراحان اصلی جنگ بود و از آن بعد در تمامی جنگ‌های مسلمانان شرکت نمود و حتی پس از رحلت [[رسول خدا]] صلّی الله علیه و آله در برخی از فتوحات اسلامی حضور فعال داشت.
 
 
درباره نقش تقوا در سنجش ارزش آدمی در روایات، حکایت زیبایی آمده‌است که روزی [[سلمان فارسی]] وارد [[مسجد نبوی]] شد و صحابه پیامبر (ع) به احترام او از جای خود برخاستند و در صدر مجلس به او جای دادند. لحظه‌ای نگذشته بود که یکی از صحابه معروف نیز وارد مسجد شد، و چون سلمان را در صدر مجلس مشاهده کرد؛ لب به اعتراض گشود و گفت: «من هذا العجمی المتصدر فی‌مابین العرب؛ این مرد ایرانی و عجمی که در صدر مجلس نشسته در میان عرب‌ها چه می‌کند؟»
 
رسول خدا (ص) با شنیدن این سخن غیر اسلامی به خشم آمد و بر بالای منبر قرار گرفت و فرمود: «ای مردم! آگاه باشید که تمام انسان‌ها از زمان [[حضرت آدم]] تا زمان ما مثل دندان‌های ما یکسانند، عرب بر عجم، گندمگون بر [[سیاه پوست]] امتیازی ندارد، مگر به تقوا.»
 
در روایتی دیگر آمده‌است که روزی عمر به عنوان تحقیر از حضرت سلمان پرسید: تو کیستی و چیستی؟ سلمان بی درنگ جواب داد: «اول، من و تو نطفه گندیده و بد بو بودیم، طولی نمی‌کشد که با مرگ، بدن من و تو تبدیل به جسدی متعفن و نامطلوب خواهد شد، و چون قیامت بپاخیزد، و میزان‌ها برپا گردد، هر کس میزان اعمال او افزون‌تر و تقوایش بیشتر باشد به خدا نزدیک تر خواهد بود.
 
 
سلمان فارسی چه در حیات رسول خدا صلّی الله علیه و آله و چه پس از رحلت آن حضرت، هم چنین وی چه در ایامی که در مدینه ساکن بود و چه در ایامی که به حکومت مدائن منصوب شده بود، همیشه زندگی بی آلایش و ساده‌ای داشت. آن چه از بیت‌المال به عنوان حقوق سالانه به او می‌رسید، صدقه می‌داد و خود با بافت زنبیل و دست رنج‌های خود معیشت می‌نمود. هیچگاه مقام و منزلتش و یا حکومتی که به وی واگذار شده بود، ذره‌ای وی را به عافیت طلبی و رفاه گرایی سوق نداد.
 
حتی آن هنگامی که به حکومت مدائن رسید، با روش‌های ساده زیستی و قناعت پیشگی خویش، محرومان و مستمندان را به زندگی امیدوار می‌کرد و با آنان همراه و همراز می‌گردید. از او نقل کرده‌اند که به او گفتند: چرا از امارت ناخرسندی پاسخ داد: به خاطر حلاوت رسیدن به آن و مرارت جدایی‌اش.
 
ابونعیم و ذهبی نوشته‌اند که سلمان در حالی که بر حدود سی هزار نفر حکومت می‌کرد، تنها با یک عبا که فرش و لباس او نیز بود، برای مردم خطبه می‌خواند. به همین جهت مورد سرزنش خلیفه وقت، [[عمربن خطاب]] قرارگرفت. او در پاسخ خلیفه چنین نوشت:
 
گفته بودی که من حکومت خدا را ضعیف و سست کرده و خود را خوار گردانیده و خدمتکار مردم نموده‌ام به حدی که اهالی مدائن نمی‌دانند که من امیر آن‌هایم! پس مرا به منزله پلی گردانیده‌اند که بر من می‌گذرند و بارهای خود را بر دوش من می‌گذارند! و نوشته بودی که این‌ها باعث سستی سلطنت خدا می‌شود! پس بدان که ذلت در اطاعت الهی، دوست داشتنی تر است در نزد من از عزت در معیصت و نافرمانی خدا و تو خود می‌دانی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله تألیف دل‌های مردم می‌نمود و به ایشان نزدیکی می‌جست و مردم هم به سوی او تقرب می‌جستند...
 
 
مقبره سلمان فارسی که در منطقه مدائن عراق و در جنوب بغداد قرار دارد، طی اقدامات تروریستی به دنبال هتک حرمت حرم [[ائمه اطهار]] سامرای عراق مورد اصابت خمپاره قرار گرفت.
 
 
== گنجینه جوبجی رامهرمز ==
 
 
[[پرونده:گنجینه جوبجی 21.jpg|چپ|300px]]
 
[[پرونده:گنجینه جوبجی 16.jpg|چپ|300px]]
 
 
این گنجینه در سال ۱۳۸۶ به شکل اتفاقی و حین خاک‎برداری شرکت آب و فاضلاب خوزستان در یک محوطه ۲۵۰۰ ساله در روستای جوبجی  رامهرمز پیدا شد.
 
قدمت این گنجینه که بخشی از آن با عنوان گنجینه جوبجی در [[موزه ایران باستان]] نیز به نمایش گذاشته شده‌است، به [[دوره عیلامی]] می‌رسد.
 
خبر پیدا شدن تکه‎های طلا توسط یکی از مسئولان شرکت پیمانکار «وشاق» به اداره میراث فرهنگی، [[صنایع دستی]] و گردشگری رامهرمز داده می‌شود.
 
با توجه به تاریخی بودن این منطقه، پیش از کشف قطعات طلا و سفال، اداره [[میراث فرهنگی]] رامهرمز عملیات خاک‎برداری شرکت آب و فاضلاب را متوقف کرده بود اما این شرکت چند روز بعد دوباره فعالیت خویش را آغاز کرد که به این کشف منجر شد.
 
خاکبرداری به وسیله بیل‎های مکانیکی به کشف ۵۰۰ سکه، دستبند و قطعات طلا و قطعات بسیار زیاد سفال منجر می‎شود که خیل عظیمی از مردم را به این منطقه می‎کشاند.
 
 
پاره‎ای از این شی‎ها عبارتند از:
 
بازوبند زیبای طلایی با نقش‎مایه‎های گیاهی که احتمالاً توسط سنگ‎های قیمتی تزیین شده، دو دستبند طلایی که دو سر آن‎ها به شکل سر آهو و با سنگ‎های قیمتی دارای نقش مایه‎های گیاهی تزیین شده‌است، چند دستبند ساده طلایی که یکی از آن‎ها کتیبه‎ای به خط میخی دارد، حلقه‎های موسوم به قدرت که یکی از آن‎ها کتیبه‎ای احتمالاً به [[خط میخی ایلامی]] نو دارد، عصای کوتاه طلایی، انگشتری به صورت حلقه، ۱۵۵ دکمه‎های طلایی با اندازه‎های بزرگ و کوچک که کشف این دکمه‎های کمیاب از نظر تاریخی کمک قابل توجهی به مطالعه چگونگی دوخت لباس‎های تزیینی باستانی می‎کند و این دکمه‎ها مانند دکمه‎های به دست آمده از ارجان، سطح محدی دارند، از جمله اشیا موجود در گنجینه رامهرمز است.
 
گردنبند طلایی، تکه‎های طلایی با نقوش گیاهی و هندسی، ۹۹ مهره طلایی گردنبند، آویز‎های طلایی ریز و درشت گردنبند به تعداد ۲۳ عدد، سه ظرف مرمری و ظرف‎های سفالی و مفرغی، چند دستبند از جنس مفرغ، سه‌پایه فلزی احتمالاً مربوط به شمعدان، مجسمه الهه شکسته، الهه ماهی مربوط به دوره «سوکل مخ» که متعلق به [[قرن هفدهم]] و هجدهم پیش از میلاد است و نمونه‎ای از آن در [[موزه بریتانیا]] نیز موجود است، جزو این اشیا هستند.
 
مجسمه الهه ماهی، زنی را نشان می‎دهد که به شکل ارباب انواع ایلامی دامن‎چین‎دار بر تن دارد، بدن ماهی شکل آن افقی است که با بدن زن زاویه‎ای تشکیل می‎دهد که آن را به کمک پیچ‎هایی که یکی از آن‎ها در بدنه ماهی باقی است، به سر دسته صندلی نصب می‎کردند، این الهه دست‎های خود را برای نشان دادن شی، دراز کرده‌است.
 
در میان این اشیا دو مجسمه مفرغی مربوط به دوره «سوکل مخ» قرار دارد که توجه باستان‎شناسان را به خود جلب کرده است.
 
اکنون یک گروه باستان‌شناسی زیر نظر دکتر شیشه‌گر درحال مرمت و مطالعه این گنجینه‌اند و پس از تکمیل مراحل آن، بخش عمده این اشیا در [[موزه ملی ایران]] باقی خواهد ماند و فقط بخشی از آن به موزه شهرستان رامهرمز منتقل می‌شود.<ref>[http://www.mpr-khuz.ir/post-831.aspx میراث فرهنگی و گردشگری خوزستان - آرامگاهی از خاندان شوتور َنهونته پسر ایندَد<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
 
 
== گنج جوبجی در موزه ملی ==
 
طرح نجات‌بخشی و مرمت آثار کشف شده تاریخی رامهرمز که به گنج جوبجی مشهور است، در موزه ملی ایران آغاز شد. این آثار تاریخی از آرامگاهی از دوره عیلام نو و بقایای دو تابوت مفرغی حاوی بقایای استخوان‌های دو زن به دست آمده که همراه مجموعه‌ای از آثار زرین، مفرغی، نقره و سفالین کشف شده‌است.
 
 
به گزارش [[روابط عمومی]] موزه ملی ایران، بقایای این اشیا در شرایط کشف ناممکن می‌نمود، لذا این مجموعه برای انجام امور حفاظتی و مرمتی در واقع نجات‌بخشی آنها از انهدام کامل به بخش حفاظت و مرمت موزه ملی ایران منتقل شد.
 
 
به گفته کارشناسان موزه ملی ایران، در نخستین مرحله براساس اولویت‌های حفاظتی و مرمتی، نجات‌بخشی مجموعه‌ای از بقایای اشیای آلیا ژ مس که هریک به صورت توده‌ای از محصولات خوردگی، فاقد مغز فلزی و کاملاً ترد و شکننده نیز بودند صورت گرفته‌است.
 
 
این مجموعه اشیا در میان انبوهی از رسوبات سخت محیط به صورتی ناهمگون، در نامناسب‌ترین شرایط ممکن حفاظتی به یکدیگر متصل بوده و در مواردی نیز بدنه آنها به هم جوش خورده بود.
 
 
پس از حذف تدریجی رسوبات محیط، بقایای ۱۳ قلم شیء با وضعیت کاملاً بحرانی آشکار شد و در نهایت جداسازی اشیا، مراحل مرمت، بازسازی و تثبیت آنها صورت پذیرفته‌است. در میان آثار مکشوفه یک حلقه زرین با نام یکی از شاهان آخرین سال‌های حکومت عیلام، به نام شوتور نهونته پسر ایندد بود که انتساب این آرامگاه را به خانواده شاهی ثابت می‌کند.<ref>      جام جم آنلاین-چهارشنبه ۱۲تیر ۱۳۸۷-ساعت۹:۱۲ –شماره خبر ۱۰۰۹۴۲۶۶۰۹۷۱</ref>
 
 
<center>
 
<gallery>
 
Image:|گنجینه جوبجی
 
Image:|گنجینه جوبجی (حلقه قدرت)
 
Image: | گنجینه جوبجی (دستبند زرین)
 
Image:|گنجینه جوبجی
 
Image: | گنجینه جوبجی (گردنبد زرین)
 
Image:  | گنجینه جوبجی
 
Image: | [[حلقه قدرت
 
Image:  | گنجینه جوبجی
 
Image:  | از گنجینه جوبجی
 
</gallery>
 
</center>
 
 
== حیات وحش و زیستگاها ==
 
'''آهو ایرانی'''
 
 
رامهرمز از دیرباز زیستگاه آهو بوده‌است چنانچه مولف کتاب فارسنامه ناصری آورده‌است:شکار صحرای رامهرمز آهو و دراج است که گویا تخم این دو جانور را پاشیده‌اند و کهره آهو و جوجه دراج روییده‌است. درحال حاضر [[منطقه حفاظت شده]] دیمه رامهرمز بیش از بیست راس آهو وجود دارند. دشت دیمه رامهرمز زیستگاه مناسبی برای گونه آهو می‌باشد که باتوجه به مطالعات انجام شده توسط کارشناسان اداره کل [[حفاظت محیط زیست]] این مکان برای احیاء گونه آهو مناسب می‌باشد. این آهوان زیبا در زمینی به مساحت ۱۰۰ هکتار که فنس کشی شده‌است، زندگی و زاد آوری می‌کنند.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://vahsh.ir/اولين-آهوي-دشت-ديمه-رامهرمز-به-دنيا-آمد/| عنوان = اولین آهوی دشت رامهرمز بدنیا آمد. | ناشر = مرجع حیات وحش ایران}}</ref>
 
 
== اوریکس (غزال عربی) ==
 
 
در پی انتقال دو رأس اوریکس (غزال عربی) اهدایی کشور قطر به دولت [[جمهوری اسلامی]] ایران، پس از بررسی‌های اجمالی از زیستگاه‌های استان خوزستان و شباهت زیستگاه دیمه در رامهرمز و میش داغ در [[دشت آزادگان]] با زیستگاه اصلی آنها، سرانجام در سال۱۳۸۹ با همکاری و مساعدت معاونت [[محیط زیست]] طبیعی سازمان دو رأس [[غزال عربی]] از طریق ترابری هوایی از [[پارک پردیسان]] تهران به استان خوزستان و سرانجام در همان روز به [[منطقه شکار ممنوع]] دیمه و در فضایی آماده‌سازی شده به مساحت دو هکتار رهاسازی شدند.
 
پس از مراقبت‌های ویژه و اقدامات حفاظتی در روز ۱۶ فروردین سال نود، اولین نوزاد از این جفت متولد شد. بر اساس معاینات دامپزشکی، حال عمومی والدین و نوزاد رضایت بخش تشخیص داده شد. هدف از نگهداری و تکثیر این گونه‌ها را انجام مطالعات تحقیقاتی از طریق مراکز علمی، پژوهشی پیرامون وضعیت ژنتیکی و مباحث اکولوژیکی اعلام کرد.
 
غزالهای عربی از خانواده گاوسانان بوده از گونه‌های در حال تهدید به انقراض به شمار می‌روند که زیستگاه این حیوانات [[کشورهای حوزه خلیج فارس]] همچون قطر، اردن، عربستان می‌باشد. این اوریکس‌ها که به [[زبان عربی]] بنام «مها عربی» یا «غزال عربی» و به [[زبان رومانی]] «اوریکس» خوانده می‌شوند.
 
 
اوریکس دارای مشخصاتی همچون طول ۱۴۰ الی ۱۸۰ سانتی متر، وزن ۱۰۰ الی ۱۲۰ کیلوگرم، طول شاخ ۷۰ الی ۷۵ [[سانتی متر]] و طول عمر حدود ۲۰ الی ۲۵ سال می‌باشد.
 
 
اوریکس انتقالی نر سه ساله و ماده دو ساله می‌باشد و مدت زمان زایمان آنها بین ۵/۸ الی ۹ ماه و وزن هر کدام ۱۰۰ الی ۱۳۰ کیلوگرم می‌باشد.<ref>[http://khabarfarsi.com/ext/459116 نخستین اوریکس ایرانی متولد شد - ایرنا | خبر فارسی<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref><ref>[http://vahsh.ir/اولين-غزالاوریکس-عربی-درایران-متولد-ش/ مرجع حیات وحش ایران:اولین غزال (اوریکس) عربی درایران متولد شد]</ref>
 
 
== دشت دیمه ==
 
 
منطقه حفاظت شدهٔ دشت دیمه رامهرمز در ده کیلومتری جاده رامهرمز به رامشیر قرار دارد، و مساحت آن صد هکتار است. در این دشت بیش از پنجاه راس آهو زیست می‌کنند. همچنین یک جفت غزال عربی اهدایی [[امیر قطر]] به ایران در این منطقه رهاسازی شده‌اند که نخستین نوزاد خود را در این دشت بدنیا آورده‌اند.<ref>مرجع حیات وحش ایران</ref>
 
 
== بیشه زارهای مارون ==
 
 
در حاشیهٔ رودخانهٔ زیبای مارون بیشه‌زارهای سرسبز و خرم با درختان بید، بنگر، گز و کنار چشم‌اندازهای زیبا و بکری را بوجود آورده‌اند. در این جنگل‌ها پرندگان وحشی زیادی نظیر دراج، تیهو، مرغابی، بلبل و کبوترهای وحشی زندگی می‌کنند. همچنین حیواناتی مانند گراز، روباه، شغال، گرگ، [[گربه وحشی]] و خرگوش در این بیشه زارها زیست می‌کنند. این رودخانه به علت پرآب بودن در فصول سال طبیعتی دلنشین و جذاب دارد که می‌تواند محل مناسبی جهت تفریح و تفرج باشد. این بیشه‌زارها از روستاههای شاه ابوالقاسم، بنه عباس، سلطان آباد،  [[بنه قیطاس]]، بن رشید لپویی تا زویدی ادامه دارند.<ref>پایگاه اینترنتی میراث فرهنگی و گردشگری خوزستان</ref>
 
 
<gallery>
 
Image:عمارت_صمیمی_4.jpg| [[عمارت صمیمی]]
 
Image:حاج_حبیب_الله_معلمی.jpg | [[حبیب الله معلمی]] فردوسی جنگ
 
</gallery>
 
</center>
 
 
== منابع ==
 
{{پانویس|۲}}
 
{{استان خوزستان}}
 
۲۲. اهالی روستای مربچه
 
  
== پیوندها ==
 
  
 
[[رده:شهرستان رامهرمز]]
 
[[رده:شهرستان رامهرمز]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۸:۴۱

شهر رامهُرمُز در استان خوزستان و شهرستان رامهرمز قرار گرفته‌است. دهخدا آورده‌است: رامهرمز شهری از بناهای هرمز پادشاه ساسانی است در حوالی شوشتر، که در قدیم به آن «سمنگان» می‌گفته‌اند که آن را ساده کرده، «رامز» "ramez«و منسوب به آن جا را «رامزی»»ramezi" می‌گویند. چون هرمز پادشاه وقت را آشفتگی در دماغ پدید آمد او را از مقر سلطنتی خود استخر بدان شهر آوردند و در آنجا شفا یافت پس آنجا را رام هرمز گفتند.[۱]

رامهرمز در کنار شوش و شوشتر، دیگر شهر خوزستان می‌باشد که طبق نظر تاریخدانان در دوره‌ای پایتخت ایران بوده‌است. یاقوت حموی می‌گوید که رامهرمز متشکل از دو کلمه رام (shahr) و هرمز (نام یکی از خسروان ساسانی) بوده‌است. برخی می‌گویند رامهرمز نامی کوتاه شده از رامهرمزاردشیر بوده و این شهری است نام دار در خوزستان و عامه مردم خوزستان این شهر را رامز یا به گویش الوار مجاور که «ا» را به «و» تبدیل می‌کنند roomez گویند. برخی نیز گفته‌اند به دلیل بنا شدن شهر رامهرمز در دوره هرمز ساسانی نام این شهر رامهرمز شده‌است.[۲] در جغرافیای تاریخی قدمت خوزستان را بیش از ١٠٠٠٠ سال می‌دانند و پیدایش قدیمی‌ترین تمدن بشری در شوش و منطقه (انشان) یا(آنزان) ایذه کنونی مشخص گردیده و در دوران هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان نه تنها بر عظمت منطقه افزوده گشت بلکه شهرهایی نیز در آن دوران ایجاد شده که بدون شک رامهرمز یکی از آن شهرهابوده‌است. ویرانه‌های «اسک» بین راه رامهرمز و ارجان در راه بهبهان و ویرانه‌های طاق نصرت به جای مانده از دوره ساسانی در شهر رامهرمز، گذشته پرشکوه تاریخی آن را نشان می‌دهد. در قرن ۴ هـ. ق رامهرمز به سبب کرم ابریشمی که در آن به عمل می‌آمد و به دیگر نقاط صادر می‌شد شهرت جهانی داشت کتابخانه فرقه معتزله دراین شهر بوده‌است. مردم رامهرمز از اقوام بختیاری وازطوایف چهارلنگ هستند (و طوایفی از اقوام دیگر مانند،، خدری دشتستان، زارع زاده، بیگدلی، طلاوری ومردمانی که از شهرها و استانهای مجاور به این شهر کوچ کرده‌اند، تشکیل می‌دهند.

اصطخری می‌گوید: در رامهرمز پارچه‌های ابریشمی می‌بافند و به بسیاری از شهرها می‌برند. می‌گویند مانی پیشوای دینی نامدار در این شهر کشته و به دار آویخته شده‌است و نیز گویند وی در این شهر در مجلس بهرام گور به مرگی حتمی در گذشت و سپس سرش را از تن جدا کردند و گفتند او را کشته‌ایم. ابن البشار می‌گوید: رامهرمز قصبه بزرگی است و بازارهای بسیار و پر نعمت دارد. مسجد جامع زیبایی دارد که در گرد آن بازارهای آبادی برپا بوده و از عضد الدوله دیلمی است. تمام این بازار سنگ‌فرش، مسقف، پاکیزه، زیبا و روشن است. او همچنین به وجود کتابخانه‌ای در این شهر اشاره می‌کند و اهمیت و بزرگی آن را با کتابخانهٔ بصره مقایسه می‌کند. شهرستان رامهرمز در سال‌های اخیر، دوباره اهمیت گذشته خود را به دست آورده و رو به توسعه و ترقی نهاده و امروز از شهرستان‌های مهم استان خوزستان به شمار می‌رود.[۳]

مولف فارسنامه ناصری می‌گوید: معنی رام در عنوان رامجرد گفته شد و هرمز نام روز اول از هر ماه فارسیان می‌باشد و نام فرشته‌ای که مصالح آنروز در دست اوست و نام ستاره مشتری و نام پسر انوشیروان و نام رب‌الارباب نیز باشد و معنی رامهرمز شاد و خرم‌آباد هرمز، از گرمسیرات فارس در میانه شمال و مغرب شیراز افتاده‌است. درازای آن از معدن نفت سفید تا قریه جولکی بیست ویک فرسنگ، پهنای آن از شاروین تا قلعه شیخ هفت فرسنگ است، و محدود است از جانب مشرق بنواحی بهمئی و از سمت شمال بنواحی بختیاری و از سوی باختر و جنوب بنواحی بلوک فلاحی، تابستانش گرم است و درختان سردسیری را جز درخت گردو بخرمی پروراند. خرما و نارنج و لیمو و ترنج و سایر درختانش در ضخامت و بلندی ضرب‌المثل است. بیشتر درخت صحرا و دامنه کوهستان رامهرمز درخت کنار است. کشت و زرعش گندم و جو و برنج و پنبه و کنجد و نخود و عدس و ماشک و لوبیای سفید است. آبش از چندین رودخانه‌است که همه را از میان بلوک رامهرمز گذار است و زمینش چنان شیب دارد که یکنفر بیلدار در همه جا می‌تواند آب را از رودخانه جدا کند و چون آب رودخانه را بجداول آورند چنان بسرعت می‌رود که گل و لای در جدول نماند و هر ساله این جدولها نیازمند تنقیه نباشد و شکار صحرای رامهرمز آهو و دراج است که گویا تخم این دو جانور را پاشیده‌اند و کهره آهو و جوجه دراج روییده‌است. مرغ دراج رامهرمز با گنجشک جای دیگر برابری دارد. برف تابستانه کوهستانش بی محافظت تا سال دیگر می‌ماند. در زمان قدیم آب بی اندازه داشته ولی اکنون از حسن سلوک قبایل عرب و بختیاری ده یک بلکه نیمه ده یک آبادی آن باقی نیست![۴]


منابع

الگو:پانویس
  1. الگو:یادکرد وب
  2. معجم البلدان تالیف یاقوت حموی
  3. مسالک و ممالک: ترجمه فارسی قرن پنجم/ شش‍م هج‍ری/ تالیف ابواسحق ابراهیم اصطخری؛ [ته‍ران]: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸
  4. فارسنامه ناصری