شمس الدین تبریزی

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۲۶ توسط Rahim (بحث | مشارکت‌ها) شمس الدین تبریزی» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=فقط مدیران] (بی‌پایان)) [آبشاری])

پرش به: ناوبری، جستجو

شمس الدین محمد بن علی بن ملک داد معروف به شمس تبریزی صوفی معروف و مرشد مشهور مولانا جلال الدین رومی است. وی از مردم تبریز و خاندان وی نیز اهل تبریز بودند. شمس در 582 هجری قمری به دنیا آمد. گویند ابتدا مرید شیخ ابوبکر زنبیل باف تبریزی بود. شمس در شهرها مي‌گشت و به خدمت بزرگان مي‌رسید. در بغداد ملاقاتی بین او و اوحد کرمانی دست داد. در بامداد روز شنبه 26 جمادی الاخر 642 هجری قمری وارد قونیه شد، و در آنجا بود که جلال الدین رومی به ملاقات وی نائل آمد. آنچه بین آن ها گذشت و سخنان شمس به مولانا بر ما معلوم نیست اما بعد از این ملاقات تحولی ناگهانی در احوال مولانا پدید آمد و وی به دامن شمس درآویخت و با وی به خلوت نشست و درِ خانه بر آشنا و بیگانه ببست، و مسند تدریس و کرسی وعظ را ترک گفت. مریدان مولانا و اهل قونیه به سرزنش وی برخاستند و چون حاصلی نبردند بنای دشمنی را با شمس گذاشتند، و او را ساحر خواندند. شمس که از رفتار مردم آزرده شده بود، علی رغم اصرار و ابرام و عجز و نیاز مولانا، در روز پنج شنبه 21 شوال 643 هجری قمری از قونیه برفت. مولانا به جستجوی او پرداخت و عاقبت گویا خبر او را در دمشق یافت و نامه های منظوم بدو نوشت که آخر الامر در دل شمس تأثیر کرد و ظاهراً مایل به بازآمدن به قونیه گشت. یاران و مریدان مولانا هم که در نتیجه غیبت شمس و پژمردگی و دلتنگی مولانا از دیدار و گفتار و ارشاد او محروم مانده بودند، از کرده خود پشیمان شدند و از مولانا طلب عفو کردند. مولانا پسر خود سلطان ولد را برای عذرخواهی روانه خدمت شمس کرد و شمس در 644 هجری قمری به قونیه بازآمد. اما باز مریدان مولانا بدگویی از شمس را آغاز کردند و مولانا را دیوانه و شمس را ساحر خواندند و سخن آشفتگی مولانا نقل مجالس علما و عوام قونیه شد، و ظاهراً علت این امر آن بود که مولانا پس از پیوستن به شمس، ترک تدریس و وعظ گفت و به سماع و رقص نشست، و لباس فقها را از تن بیرون کرد. به هر حال خاص و عام و حتی بعضی از پیوستگان و خویشان مولانا در آزار شمس تبریزی همدست شدند، بدین جهت، شمس دل از قونیه برکند و عزم غیبت از آنجا کرد. عاقبت کار وی معلوم نیست. گویند در سال 645 هجری قمری غیبت کرد، و پس از آن خبر و اثری از وی باقی نیست. بعضی گویند پیش از آن که از قونیه خارج شود به ضرب کارد دشمنان از پا درآمد. [۱]


پانويس

  1. دائرة المعارف فارسی، غلامحسن مصاحب، ج1، ص1494