هشام بن سالم
جهات اهمیت هشام بن سالم: مقبولبت عمومی او: وی برخلاف هشام بن حکم که جریان خاصی را رقم میزند در کوفه و در بین بسیاری از فقهای امامیه جایگاه برجستهای در متن کوفیان دارد. بهترین متن با گزارشی کوتاه از او رجال نجاشی است که دال بر این است که وی نیز همچون چهار شخصیت اصلی کلامی شیعه یعنی زراره و هشام و به احتمالی مومن طاق از موالی بوده است
وی از اعضای گروه ویژهای است که از عراق و کوفه برای تشخیص امام بعد از امام صادق علیهالسلام به مدینه آمده و با ادعای عبدالله افطح مواجه شدند. وی از موالی بشر بن مروان بوده است. به احتمال زیاد وی همان بشربن مروان بن حکم برادر عبدالملک مروان است. وی در سال 72تا 74 والی کوفه بوده است و بعد مرده است. اگر اشکال شود که از لحاظ زمانی این مساله مطابقت ندارد چون وی در این سال یا به دنیا نیامده و یا نوزاد بوده است، پس چگونه ممکن که از موالی بشر شده باشد پاسخ این است که شاید وی از موالی خاندان بشر بوده است. تولد و ریشه های فرهنگی و فکری: اما تاریخ تولد او از لحاظ تاریخ کلامی دارای اهمیت است. گفته شده که وی از اسرای فتوحات جوزجان بوده است(نجاشی کشی). معلوم است که وی خودش از تیره مسلمانان ابتدایی نبوده است. در باب اینکه چه زمانی فتوحات جوزجان اتفاق افتاده است. در دو سه مرحله فتوحات جوزجان ادامه داشته است. این مقاطع از سال 33 آغاز شده و تا سالهای حدود 80 ادامه داشته است. بعضی گفته اند که فتوحات مربوط به جوزجان مربوط به جد یا پدر هشام بن سالم است. نکته اینجاست که آیا ما باید او را شخصیتی پرورده در فرهنگ اسلامی و غیرشیعی یا حتی شیعی میدانیم یا اینکه وی خود از اسیران جوزجان بوده و سابقهای در اسلام نداشته است. احتمال بیشتر این است که وی مسلمان زاده است. گفته شده که او جُعَفی هم هست. یعنی از موالی جعفی که این هم منافاتی ندارد با بشری بودنش. چون ممکن است که ولائش منتقل شده باشد. وفات او: وفات او از این جهت مهم است که ما از آن طریق میتوانیم بفهمیم که وی چه دوران تاریخی از تشیع را درک کرده است. مسلما وی حدودا همسن مومن طاق و اندکی جوانتر باید باشد و همچنین مسلما او از هشام بن حکم مسنتر بوده است. بنابرسخن نجاشی وی از از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام است. قرائن تاریخی هم این سخن را تایید میکند. اما زمان وفاتش مشخص نیست. به احتمال زیاد وی در زمان امام کاظم علیه السلام فوت کرده است. شواهد حضور او در دوره امام کاظم علیه السلام: دو روایتی که کشی نقل میکند حاکی از این است که عبدالرحمن بن حجاج (از روات شیعه) از جانب امام کاظم علیه السلام پیامی برای متکلمان میآورد حاکی از این که دیگر اجازه بحثهای کلامی از متکلمان شیعی از طرف امام سلب شده است. که ادامهی روایت حاکی از این است که هشام بن سالم بر خلاف هشام بن حکم این امر را اطاعت کرد و دست از بحثهای کلامی برداشت. یونس در ادامه میگوید برداشت هشام بن حکم این بوده است که منظور از منع از مباحث کلامی فقط در دوره مهدی عباسی بوده است. (کشی، 269) از این روایت معلوم است که هشام بن سالم در دوره مهدی عباسی (م169) حضور داشته و پس از او یا مخفی شده و یا وفات پیدا کرده است. نکته بسیار بسیار مهم که از این نامعلومی تاریخ وفات او و هشام بن حکم و دیگران مشخص میشود فشار شدید دوره مهدی عباسی و بعدا تا دوره هارون الرشید است که در نتیجه جریان کلامی شیعه را قبضه کرده و به زیر خاک برد. آثار کلامی هشام بن سالم: ابتدا باید گفته شود که به زراره تنها یک کتاب نسبت داده شده است و آن هم کتاب الاستطاعه است. اما هشام بن حکم و مومن طاق پرتالیف بوده اند. در مورد هشام بن سالم نیز باید گفته شود که شیخ در فهرستش فقط یک اصل را به او نسبت میدهد و نجاشی میگوید که منظورش همان اصل است.