اهل بهاء: تفاوت بین نسخهها
Ma.zarifiyan (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی « همان بهائیه. در کتاب خاطرات خاطرات زندگی صبحی و بابی گری و بهایی گری ای...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۶ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۳:۳۲
همان بهائیه.
در کتاب خاطرات خاطرات زندگی صبحی و بابی گری و بهایی گری این نام بر ایشان اطلاق شده است. [۱]
فضل الله مهتدی صبحی که خود از بهائیان بوده و بعد از بهائیت بازگشته در خاطرات زندگی صبحی و بابی گری و بهایی گری می نویسد: «اگر جمیع فضایل، اخلاق و مکارم صفات و علوم اولین و معارف آخرین و قوه ابداع و قدرت اختراع در شخصی جمع شود و از اهل بهاء نباشد، آن شئون و مقامات به هیچ وجه به حال او مفید نیست، و بالعکس اگر کسی از انواع سعادات بی نصیب و از هر کمالی عاطل باشد، ولی ارادتی به بزرگان این امر اظهار کند، کفایت است که در روز جزا، از زمره احرار به شمار رود و در جرگه اخیار درآید. و هم اهل بهاء خود را جوهر و ثمره عالم وجود و سائرین را هیاکل معطّله و اشخاص مهمله فرض می کنند و در باطن به نظر حقارت و خفّت به خلق می نگرند و خویشتن را احباب و غیر از خود را اغیار می دانند. و علی زعمهم، هر کس که در این طریقه سالک نباشد، کورِ باطنی و مرده روحانیست. اعلم علماء در نظر ایشان اجهل جُهلاست و افاضل بشر، اراذل ناس. اگر کسی فخر عالم باشد ولی مؤمن به بهائیت نباشد، ننگ امم است. علمای دین در این طریقه به جهلای معروف به علم، مشهورند و اعاظم آنان هر یک به لقبی [۲] ملقّب. و نه تنها علمای متشرعین به جرم ادبار از این دین، مورد توهین واقع شده اند، بل گاهی حکمای متألهین نیز معرض تعریض واقع می گشته، چنانکه بهاء درباره حاجی ملاهادی سبزواری می گوید: «حکیم سبزواری گفته اُذُن واعیه [گوش شنوا] یافت نشود وگرنه ندای مکلِّم طور در هر شجری موجود، بگو اگر تو صاحب این کلمه ای، چرا چون ندای الهی از شجره انسانی بلند شد محتجب ماندی. باری در قول، فخر عالمند و در فعل، ننگ امم. » و این بیان اشاره به شعر حکیم مذکور است که در غزلی سروده:
موسئی نیست که دعوی انا الحق شنود ور نه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست
و مقصود بهاء این است که در این صورت چرا به الوهیت ما قائل نشدی!
و هم اهل بهاء را اعتقاد چنین است که بزرگان بشر و علماء و صاحبان عقل و ادراک، همه به حقیقت این امر مذعنند، جز آن که بعضی را حبّ ریاست و حجاب علم، مانع از اظهار است و برخی را خباثت فطری و عداوت با حق، علّت بر انکار. روزی که اهل بهاء در اجرای مراسم و تعالیم خود در دنیا آزاد شوند، روی زمین جنّت الهی شده، عالم طبیعت دارالسلام خواهد شد.
و نیز اهل بهاء معتقدند که مظهر حق، مصداق یفعل مایشاء و یحکم مایرید است، یعنی هر چه بگوید و هر حکمی بنماید و هر کاری بکند و لو مخالف عقل و عرف و فطرت و ادب و بدیهیات باشد، مختار است. و کسی را حقّ چون و چرا نیست. حتی در کتاب اقدس می گوید اگر به آسمان حکم زمین کند و به زمین حکم آسمان، لیس لأحد أن یقول لم او بم؟ [۳] و هم از معتقدات ضروریه این فئه، لزوم اجتناب و تنفّر از مخالفین طریقه خود است به این معنی که مجموع بابیان بهائی، حق معاشرت و آمیزش حتی تکلّم و تواجه با بابیان ازلی ندارند و خود بهائیان نیز هر دسته از دسته دیگر عین پرهیز را باید داشته باشند. » [۴]
رک: بهائیه.
پانویس
- ↑ خاطرات زندگی صبحی و بابی گری و بهایی گری فضل الله مهتدی صبحی، ص42
- ↑ چون ذئب و رقشا
- ↑ چرا و برای چه؟
- ↑ خاطرات زندگی صبحی و بابی گری و بهایی گری، فضل الله مهتدی صبحی، ص42