فاطمیه (شیعه): تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
جز فاطمیه (شیعه)» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=فقط مدیران] (بی‌پایان)) [آبشاری])
سطر ۶: سطر ۶:
 
همچنین می توان چنین معنایی را از داستان شهادت دادن محمد بن مسلم و [[ابوکَربیه]] ازدی که در مقابل [[شریک قاضی]] ادا شده، استفاده کرد، چرا که پس از این شهادت است که شریک، مدتی در صورت آن دو نگاه کرده و می گوید: «جعفریان [[فاطمیان]] » و سپس شهادت آن دو را رد نموده و قبول نمی نماید. <ref> [[تنقیح المقال فی علم الرجال]]، [[عبدالله مامقانی]]، ج3، ص184</ref>
 
همچنین می توان چنین معنایی را از داستان شهادت دادن محمد بن مسلم و [[ابوکَربیه]] ازدی که در مقابل [[شریک قاضی]] ادا شده، استفاده کرد، چرا که پس از این شهادت است که شریک، مدتی در صورت آن دو نگاه کرده و می گوید: «جعفریان [[فاطمیان]] » و سپس شهادت آن دو را رد نموده و قبول نمی نماید. <ref> [[تنقیح المقال فی علم الرجال]]، [[عبدالله مامقانی]]، ج3، ص184</ref>
  
همچنین [[ابوالفضل بیهقی]] از [[ابوعثمان مازنی]] نقل می کند که: «صاحب برید (پستچی) وارد شده و سراغ مرا می گرفت و می گفت مازنی کدام است، مردم به من اشاره کردند، به من گفت: اجابت کن، گفتم چه کسی را، گفت خلیفه را، [[ابوعثمان مازنی|مازنی]] می گوید چون من مردی فاطمی بودم از این امر وحشت کردم و گمان کردم که اسم من را پیش آن ها برده و مرا به این مذهب معرفی کرده اند. . . ». <ref>المحاسن و المساوی، بیهقی، ص400</ref>
+
همچنین [[ابوالفضل بیهقی]] از [[ابوعثمان مازنی]] نقل می کند که: «صاحب برید (پستچی) وارد شده و سراغ مرا می گرفت و می گفت مازنی کدام است، مردم به من اشاره کردند، به من گفت: اجابت کن، گفتم چه کسی را، گفت خلیفه را، [[ابوعثمان مازنی|مازنی]] می گوید چون من مردی فاطمی بودم از این امر وحشت کردم و گمان کردم که اسم من را پیش آن ها برده و مرا به این مذهب معرفی کرده اند. . . ». <ref>[[المحاسن و المساوی]]، [[ابوالفضل بیهقی]]، ص400</ref>
  
 
ممکن است وجه فاطمی بودن شیعیان، آن باشد که ایشان خلافت را در فرزندان [[فاطمه علیهاالسلام]] ثابت می دانسته اند. هرچند این احتمال با روایت [[تنقیح المقال فی علم الرجال]] مطابق نیست.  
 
ممکن است وجه فاطمی بودن شیعیان، آن باشد که ایشان خلافت را در فرزندان [[فاطمه علیهاالسلام]] ثابت می دانسته اند. هرچند این احتمال با روایت [[تنقیح المقال فی علم الرجال]] مطابق نیست.  

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۴۵

همان شیعه. [۱]

از روایات و بعض تواریخ اهل سنت استفاده می شود که نام فاطمی بر شیعه اطلاق می شده و لقب آنان بوده است از جمله، تنقیح المقال فی علم الرجال از عقدالفرید نقل کرده که «مهدی عباسی در خواب می بیند که شریک قاضی، روی خود را از او گردانده است، وی پس از آن که از خواب برخاست خواب خود را برای ربیع نقل کرد. ربیع گفت که شریک با تو مخالف است چرا که او فاطمی خالص است، مهدی گفت شریک را حاضر کنید. وقتی که شریک بر او وارد شد، به او گفت: به من خبر رسیده که تو فاطمی هستی. شریک گفت از تو به خدا پناه می برم اگر تو غیر فاطمی باشی، مگر این که مقصودت فاطمه دختر کسری باشد. مهدی گفت نه مقصودم فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله است الی آخره» [۲] و از این خبر می توان چنین استفاده کرد که مقصود از فاطمی بودن، تبعیت از آن حضرت است و شاید مراد، تبعیت از صدیقه طاهرهعلیهاالسلام در احق دانستن علی علیه السلام در امر خلافت و مبغوض داشتن شیخین و اجمالاً هم عقیده بودن با آن بزرگوار باشد.

همچنین می توان چنین معنایی را از داستان شهادت دادن محمد بن مسلم و ابوکَربیه ازدی که در مقابل شریک قاضی ادا شده، استفاده کرد، چرا که پس از این شهادت است که شریک، مدتی در صورت آن دو نگاه کرده و می گوید: «جعفریان فاطمیان » و سپس شهادت آن دو را رد نموده و قبول نمی نماید. [۳]

همچنین ابوالفضل بیهقی از ابوعثمان مازنی نقل می کند که: «صاحب برید (پستچی) وارد شده و سراغ مرا می گرفت و می گفت مازنی کدام است، مردم به من اشاره کردند، به من گفت: اجابت کن، گفتم چه کسی را، گفت خلیفه را، مازنی می گوید چون من مردی فاطمی بودم از این امر وحشت کردم و گمان کردم که اسم من را پیش آن ها برده و مرا به این مذهب معرفی کرده اند. . . ». [۴]

ممکن است وجه فاطمی بودن شیعیان، آن باشد که ایشان خلافت را در فرزندان فاطمه علیهاالسلام ثابت می دانسته اند. هرچند این احتمال با روایت تنقیح المقال فی علم الرجال مطابق نیست.

معرّب خسرو، لقب انوشیروان پسر قباد پسر فیروز، پادشاه بزرگ ساسانیان ایران.

عهد وی روزگار اوج تمدن ساسانی است. [۵]

ابوعثمان مازنی : ابوعثمان بکر بن محمد مازنی، نحوی و لغوی معروف عرب و از پیشوایان نحو بصره می باشد. وی که استاد مبرّد بوده در سال 230 یا 236 یا 247 یا 248 و یا 249 هجری قمری وفات یافته است. [۶]

پانویس

  1. الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری او عصر النهضة فی الاسلام، آدام متز، عبدالهادی ابوریده، ج1، ص73
  2. تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله مامقانی، ج2، ص85
  3. تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله مامقانی، ج3، ص184
  4. المحاسن و المساوی، ابوالفضل بیهقی، ص400
  5. لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا
  6. دائرة المعارف فارسی، غلامحسن مصاحب، ج3، ص259