مجذوب ها: تفاوت بین نسخهها
Ma.zarifiyan (بحث | مشارکتها) |
|||
(۲ نسخهٔ میانی توسط کاربر مشابهی که نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | از [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]] [[قلندریه (قلندریه)|قلندریه]]. | ||
− | + | [[عزیز احمد]] می نویسد: «در نواحی شمالی [[هند]] واژه قلندر تنزّل معنا پیدا کرد، و هم اکنون این واژه به معنی گدای آواره ای است که گاهی اوقات معاش خود را از طریق نمایش اداهای خرس و یا الاغی که با خود دارد به دست می آورد. گاهی این واژه به معنی گدای معمولی نیز به کار می رود. یک طریقه غیر شرعی (بی شرع) دیگر، قلندرها بودند که در قرن هفتم یا کمی پس از آن در هند به چشم می خورد. بنیانگذار آن در روایات هندی به اسم یکی از اولیای محلی به نام [[ابوعلی قلندر]] بود، اما این فرقه محتملاً از [[ایران]] آمده و آنجا هم توسط شخصی به نام ساوجی (sawji) بنیانگذاری شده بود. برخی از این قلندرهای بومی معرِّف انحطاط عناصری از یک طریقت رسمی هستند. شیخ حسین، قلندری در قرن هشتم که از اجرای عبادات سر باز زد، شاگرد یکی از مریدان [[نظام الدین اولیا]] بوده است. گونه ای از قلندرها، «مجذوب ها» بودند که سلوک معنوی آن ها شاید از بیماری روانی قابل تشخیص نبود. در خلال توسعه قلندریه در خارج، و متعاقب آن در داخل هند، به نظر می رسد که این فرقه، معدودی از تأثیرات هندی، من جمله استعمال مسکرات، را پذیرفته باشند. قلندرها موی سر و صورت خود را می تراشیدند و با خرقه ای که به دور خود می پیچیدند رفت و آمد می کردند. و بقیه هم مثل جوکی های هندی برهنه پرسه می زدند و یا در جنگل ها سرگردان بودند. سرمد شاعر، یکی از افراد مورد حمایت دارا شکوه که [[اورنگ زیب]] او را به جرم بدعت گذاری اعدام کرد، برهنه در حالت وجد عارفانه می گشت. » <ref> [[تاریخ تفکر اسلامی در هند]]، [[عزیز احمد]]، ص66</ref> | |
− | + | ||
− | [[عزیز احمد]] می نویسد: «در نواحی شمالی [[هند]] واژه قلندر تنزّل معنا پیدا کرد، و هم اکنون این واژه به معنی گدای آواره ای است که گاهی اوقات معاش خود را از طریق نمایش اداهای خرس و یا الاغی که با خود دارد به دست می آورد. گاهی این واژه به معنی گدای معمولی نیز به کار می رود. یک طریقه غیر شرعی (بی شرع) دیگر، قلندرها بودند که در قرن هفتم یا کمی پس از آن در | + | |
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۳:۳۱
عزیز احمد می نویسد: «در نواحی شمالی هند واژه قلندر تنزّل معنا پیدا کرد، و هم اکنون این واژه به معنی گدای آواره ای است که گاهی اوقات معاش خود را از طریق نمایش اداهای خرس و یا الاغی که با خود دارد به دست می آورد. گاهی این واژه به معنی گدای معمولی نیز به کار می رود. یک طریقه غیر شرعی (بی شرع) دیگر، قلندرها بودند که در قرن هفتم یا کمی پس از آن در هند به چشم می خورد. بنیانگذار آن در روایات هندی به اسم یکی از اولیای محلی به نام ابوعلی قلندر بود، اما این فرقه محتملاً از ایران آمده و آنجا هم توسط شخصی به نام ساوجی (sawji) بنیانگذاری شده بود. برخی از این قلندرهای بومی معرِّف انحطاط عناصری از یک طریقت رسمی هستند. شیخ حسین، قلندری در قرن هشتم که از اجرای عبادات سر باز زد، شاگرد یکی از مریدان نظام الدین اولیا بوده است. گونه ای از قلندرها، «مجذوب ها» بودند که سلوک معنوی آن ها شاید از بیماری روانی قابل تشخیص نبود. در خلال توسعه قلندریه در خارج، و متعاقب آن در داخل هند، به نظر می رسد که این فرقه، معدودی از تأثیرات هندی، من جمله استعمال مسکرات، را پذیرفته باشند. قلندرها موی سر و صورت خود را می تراشیدند و با خرقه ای که به دور خود می پیچیدند رفت و آمد می کردند. و بقیه هم مثل جوکی های هندی برهنه پرسه می زدند و یا در جنگل ها سرگردان بودند. سرمد شاعر، یکی از افراد مورد حمایت دارا شکوه که اورنگ زیب او را به جرم بدعت گذاری اعدام کرد، برهنه در حالت وجد عارفانه می گشت. » [۱]