دحیه کلبی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «دحیة بن خلیفة بن فروة بن فضالة قضاعی از اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و...» ایجاد کرد)
 
 
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
دحیة بن خلیفة بن فروة بن فضالة قضاعی از اصحاب [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله است. وی به زیبایی و حسن صورت معروف بود. دحیه از طرف [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] دعوت نامه ای برای قیصر [[روم]] برده است. دحیه تا زمان خلافت [[معاویة بن ابی سفیان]] زنده بوده و در حوالی سال 45 هجری قمری وفات یافته است. دحیه در جنگ یرموک حاضر بوده و زیباترین فرد در میان صحابه دانسته شده است و همین امر را علت آن دانسته اند که جبریل گاه به صورت او بر پیامبر نازل مي‌گردیده است. <ref> [[دائرة المعارف فارسی]]، [[غلامحسن مصاحب]]، ج1، ص962 / [[سیر اعلام النبلاء]]، [[محمد بن احمد ذهبی]]، ج4، ص157</ref>
+
دحیة بن خلیفة بن فروة بن فضالة قضاعی از اصحاب [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله است. وی به زیبایی و حسن صورت معروف بود. دحیه از طرف [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] دعوت نامه ای برای قیصر [[روم]] برده است. دحیه تا زمان خلافت [[معاویة بن ابی سفیان]] زنده بوده و در حوالی سال 45 هجری قمری وفات یافته است. دحیه در جنگ یرموک حاضر بوده و زیباترین فرد در میان صحابه دانسته شده است و همین امر را علت آن دانسته اند که جبریل گاه به صورت او بر پیامبر نازل مي‌گردیده است. <ref> [[دائرة المعارف فارسی]]، [[غلامحسین مصاحب]]، ج1، ص962 / [[سیر اعلام النبلاء]]، [[محمد بن احمد ذهبی]]، ج4، ص157</ref>
  
  
 
==پانوس==
 
==پانوس==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۳:۵۱

دحیة بن خلیفة بن فروة بن فضالة قضاعی از اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. وی به زیبایی و حسن صورت معروف بود. دحیه از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت نامه ای برای قیصر روم برده است. دحیه تا زمان خلافت معاویة بن ابی سفیان زنده بوده و در حوالی سال 45 هجری قمری وفات یافته است. دحیه در جنگ یرموک حاضر بوده و زیباترین فرد در میان صحابه دانسته شده است و همین امر را علت آن دانسته اند که جبریل گاه به صورت او بر پیامبر نازل مي‌گردیده است. [۱]


پانوس

  1. دائرة المعارف فارسی، غلامحسین مصاحب، ج1، ص962 / سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبی، ج4، ص157