چراغ سوندران: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
جز چراغ سوندران» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=فقط مدیران] (بی‌پایان)) [آبشاری])
سطر ۳: سطر ۳:
 
به معنای، چراغ خاموش کنان.  
 
به معنای، چراغ خاموش کنان.  
  
این نام لقبی است که مسلمانان بر [[اهل حق (از غلاة علی الهی)]] گذاشته اند و تهمتی بر ایشان محسوب می شود <ref>در این تهمت، اشاره به داستان هایی است که تحت عنوان لیلة الکفشه درباره برخی از فرق [[صوفیه]] مطرح است. در این باره رجوع کنید به فرقه [[شبک]]. </ref>. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج3، ص101</ref>
+
این نام لقبی است که مسلمانان بر [[اهل حق (از غلاة علی الهی)]] گذاشته اند و تهمتی بر ایشان محسوب می شود <ref>در این تهمت، اشاره به داستان هایی است که تحت عنوان لیلة الکفشه درباره برخی از فرق [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]] مطرح است. در این باره رجوع کنید به فرقه [[شبک]]. </ref>. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج3، ص101</ref>
  
 
[[دائرة المعارف الاسلامیة]]، نام این گروه را «چیراغ سوندوران» ضبط کرده است. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج3، ص101</ref> در حالی که در کتاب [[الشبک]] به گروه [[شبک]]، چراغ سوندیران گفته شده است. <ref> [[الشبک]]، [[احمد حامد الصراف]]، ص141</ref> رک: [[شبک]].  
 
[[دائرة المعارف الاسلامیة]]، نام این گروه را «چیراغ سوندوران» ضبط کرده است. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج3، ص101</ref> در حالی که در کتاب [[الشبک]] به گروه [[شبک]]، چراغ سوندیران گفته شده است. <ref> [[الشبک]]، [[احمد حامد الصراف]]، ص141</ref> رک: [[شبک]].  
  
 
== پانویس ==
 
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۱:۴۹

یا: چراغ سوندیران.

به معنای، چراغ خاموش کنان.

این نام لقبی است که مسلمانان بر اهل حق (از غلاة علی الهی) گذاشته اند و تهمتی بر ایشان محسوب می شود [۱]. [۲]

دائرة المعارف الاسلامیة، نام این گروه را «چیراغ سوندوران» ضبط کرده است. [۳] در حالی که در کتاب الشبک به گروه شبک، چراغ سوندیران گفته شده است. [۴] رک: شبک.

پانویس

  1. در این تهمت، اشاره به داستان هایی است که تحت عنوان لیلة الکفشه درباره برخی از فرق صوفیه مطرح است. در این باره رجوع کنید به فرقه شبک.
  2. دائرة المعارف الاسلامیة، ج3، ص101
  3. دائرة المعارف الاسلامیة، ج3، ص101
  4. الشبک، احمد حامد الصراف، ص141