قنوج: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{coord|27.07|N|79.92|E|type:city(71530)_region:IN-UP_source:enwiki|display=title}} «قَنّوجْ» {{به هندی|क़न्नौ...» ایجاد کرد)
 
 
سطر ۱: سطر ۱:
{{coord|27.07|N|79.92|E|type:city(71530)_region:IN-UP_source:enwiki|display=title}}
 
 
«قَنّوجْ» {{به هندی|क़न्नौज}} {{اردو|قنوج}} (که «قِنّوجْ» و کنوج هم می‌گفتند){{چه کسی؟}} شهری است در ایالت [[اوتارپرادش]] هند که در گذشته پایتخت یکی از پادشاهی‌های هندو به نام [[هارشا]] بوده‌است و به نقل از لغتنامهٔ دهخدا نام شهری است که [[محمود بن سبکتگین]] آن را گشود و در ناحیه [[فرخ‌آباد]] در ۵۰ میلی رود گنگ واقع است.
 
«قَنّوجْ» {{به هندی|क़न्नौज}} {{اردو|قنوج}} (که «قِنّوجْ» و کنوج هم می‌گفتند){{چه کسی؟}} شهری است در ایالت [[اوتارپرادش]] هند که در گذشته پایتخت یکی از پادشاهی‌های هندو به نام [[هارشا]] بوده‌است و به نقل از لغتنامهٔ دهخدا نام شهری است که [[محمود بن سبکتگین]] آن را گشود و در ناحیه [[فرخ‌آباد]] در ۵۰ میلی رود گنگ واقع است.
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۳:۴۱

«قَنّوجْ» الگو:به هندی الگو:اردو (که «قِنّوجْ» و کنوج هم می‌گفتند)الگو:چه کسی؟ شهری است در ایالت اوتارپرادش هند که در گذشته پایتخت یکی از پادشاهی‌های هندو به نام هارشا بوده‌است و به نقل از لغتنامهٔ دهخدا نام شهری است که محمود بن سبکتگین آن را گشود و در ناحیه فرخ‌آباد در ۵۰ میلی رود گنگ واقع است.

قنوج مرکز شهرستان قنوج است و نام گویش ویژه‌ای از هندی که گویش قنوجی نامیده می‌شود نیز از نام همین شهر گرفته شده‌است.

نام شهر که در هندی کنوج است از ریشه کَنیَه‌کوبجَه[۱] و به معنای «گوژپشت دوشیزه» است. قنوج به خاطر عرقیات خوشبو و بازار تنباکو، عطریات و گلاب خود شهرت دارد.

پیشینه[ویرایش]

در ادبیات فارسی به‌ویژه در شاهنامه بارها از قنوج نام برده شده‌است. در شاهنامه شاه قنوج فور نامیده شده که با اسکندر مقدونی جنگید.

مسعودی، تاریخ‌نگار خاورمیانه‌ای می‌نویسد: «از قلمرو پایتخت بَلَّهَرا تا دریا هشتاد فرسنگِ سندی است که هر فرسنگ، هشت میل است. وی چندان سپاه و فیل دارد که شمار آن نتوان دانست و بیش تر سپاهش پیاده‌است به جهت آن که قلمرو او در کوهستان است. از ملوک هند، بؤوره بروزه فرمانروای قَنّوج که دریا ندارد با بَلَّهَرا دشمنی دارد. بؤوره بروزه عنوان هر پادشاهی است که براین کشور حکومت کند و سپاه او به ترتیب شمال و جنوب و صبا و دبور مرتب است، زیرا در هر یک از این جهات، پادشاهی با وی به جنگ است... در آن جا (قنّوج) شهری است موسوم به بؤوره بروزه به نام ملوک ایشان که اکنون به حوزه اسلام آمده و از توابع مولتان است... پادشاه قنّوج... مساحت مملکتش در حدود یک صدوبیست فرسخ سندی است. این همان پادشاه است که... چهار سپاه به ترتیب چهار جهت وزش باد دارد و هر سپاه هفت صد هزار و به قولی نه صد هزار و قولی اغراق آمیز نه هزار هزار است که با سپاه شمال با فرمانروای مولتان و دیگر مسلمانانی که در آن سرحدات با وی اند جنگ کند و با سپاه جنوب با بلّهرا پادشاه مانکیر و با دیگر سپاه‌ها با شاهانی که در جهات دیگر مقابل او هستند به پیکار پردازد...»[۲]

بنا به اشارات تاریخی، سلطان محمود غزنوی پس از تسخیر شهر ماتوره، غارت بتخانه‌ها و ویرانی کامل شهر، بر آن شد تا قَنّوُج را نیز به چنگ آورد.

چون گفته شده بود که اجیپال، فرمانروای قنوج از توان نظامی زیادی برخوردار است، محمود کوشید تا با حیله و خدعه جنگی او را وادار به بیرون آمدن از دژ کند. از این رو، بیشتر سپاه خود را در مهاون باقی گذاشت و با تعداد معدودی از سپاهش عازم قنوج شد، اما پیش از آن که نبردی درگیرد، اجیپال فرار کرد و به این ترتیب قلعه‌های قَنّوُج به دست محمود افتاد. «شعبان ۴۰۹ ق / دسامبر ۱۰۱۸ / ژانویه ۱۰۱۹».

محمود در شهر قنوج هفت قلعه در کنار رود گنگ را با قریب ده هزار بتخانه کاملاً منهدم ساخت. غنایمی که از این سفر عاید محمود شد «بیست و اندی بار هزار هزار درم و پنجاه و سه هزار برده و سیصد و پنجاه پیل بود. قسمتی از این غنایم صرف ساختن مسجد جامع در غزنین شد.

در آن جا، محمود برای خودش عبادتگاه خاصی بنا نمود مضاف بر آن که در جوار آن مدرسه و کتابخانه‌ای نیز ساخت که توصیف آنها در روایات تاریخی نیز آمده‌است، هر چند مطالب آن را نباید خالی از مبالغه دانست.

همایون، پادشاه گورکانی در سال ۹۴۷ قمری/۱۵۴۰ میلادی در قنوج با سپاه شیرشاه سوری درگیر شد و دوباره شکست خورد و برای نجات جان خویش، مجبور گردید تا تاج‌وتخت را به حریف فاتح خود واگذار نماید و به ایران بگریزد.[۳]

منابع[ویرایش]

الگو:پانویس
  1. واژه هندی کنیه همریشه است با کنیز فارسی.
  2. پرتال علوم انسانی و اسلامی.، بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
  3. علی شاه رضوی، سید هدایت: تاریخ سیاسی اجتماعی بابریان هندوستان. در: مجله «سخن تاریخ». تابستان ۱۳۸۷ - شماره ۳. (از صفحه ۷۴ تا ۹۳).