در حال ویرایش عراق عجم

پرش به: ناوبری، جستجو

هشدار: شما وارد نشده‌اید. نشانی آی‌پی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایش‌هایتان به نام کاربری‌تان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.

این ویرایش را می‌توان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که می‌خواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثی‌سازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی متن شما
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{دیگر کاربردها|عجم}}
 
'''عراق عجم''' نام تاریخی ناحیه‌ای در مرکز ایران است که از غرب به [[کوه‌های زاگرس]]، از شرق به کویر، و از شمال به [[کوه‌های البرز]] منتهی می‌شود.[[کرمانشاه]]، [[همدان]]، [[اصفهان]]، [[ری]]، [[قزوین]] و [[کاشان]]، [[قم]]، [[تفرش]] از شهرهای عمدهٔ این ناحیه بوده‌اند و [[سبک عراقی]] در شعر [[فارسی]] منسوب به این ناحیه است. بر اساس کتاب اسناد [[نام خلیج فارس]] میراثی کهن و جاودان در مبحث [[نامهای سرزمین ایران]] آمده است که در دوره‌های تاریخی پیش از اسلام ایران مرکزی را ایراکستان می‌گفتند برخی نیز این منطقه را [[اراک]] نام گذاری کرده‌اند و آن را کوچک شده واژه ایران می‌دانستند به معنی ایران کوچک، جغرافی دانان و [[مسالک و ممالک]] نویسان مسلمان این کلمه را معرب نموده و بر اساس قواعد معرب سازی ک را به ق تبدیل و آن را اِراق و عراق ثبت کردندو دشتهای منطقه غرب زاگرس را که منطبق با سرزمین صاف (فلات) عراق (به غیر از کردستان) را عراق عرب نام نهادند که منطبق با منطقه بابلیون دوره باستان است.<ref>[http://loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-b74cadf482984106a78023a6254f956b-fa.html لغت نامه دهخدا] بازدید در ۱۲ ژوئیه ۲۰۱۰</ref>
 
'''عراق عجم''' نام تاریخی ناحیه‌ای در مرکز ایران است که از غرب به [[کوه‌های زاگرس]]، از شرق به کویر، و از شمال به [[کوه‌های البرز]] منتهی می‌شود.[[کرمانشاه]]، [[همدان]]، [[اصفهان]]، [[ری]]، [[قزوین]] و [[کاشان]]، [[قم]]، [[تفرش]] از شهرهای عمدهٔ این ناحیه بوده‌اند و [[سبک عراقی]] در شعر [[فارسی]] منسوب به این ناحیه است. بر اساس کتاب اسناد [[نام خلیج فارس]] میراثی کهن و جاودان در مبحث [[نامهای سرزمین ایران]] آمده است که در دوره‌های تاریخی پیش از اسلام ایران مرکزی را ایراکستان می‌گفتند برخی نیز این منطقه را [[اراک]] نام گذاری کرده‌اند و آن را کوچک شده واژه ایران می‌دانستند به معنی ایران کوچک، جغرافی دانان و [[مسالک و ممالک]] نویسان مسلمان این کلمه را معرب نموده و بر اساس قواعد معرب سازی ک را به ق تبدیل و آن را اِراق و عراق ثبت کردندو دشتهای منطقه غرب زاگرس را که منطبق با سرزمین صاف (فلات) عراق (به غیر از کردستان) را عراق عرب نام نهادند که منطبق با منطقه بابلیون دوره باستان است.<ref>[http://loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-b74cadf482984106a78023a6254f956b-fa.html لغت نامه دهخدا] بازدید در ۱۲ ژوئیه ۲۰۱۰</ref>
  
 
== نامگذاری ==
 
== نامگذاری ==
 +
[[پرونده:Iran provinces in Abbasid Caliphate.jpg|بندانگشتی|450px|چپ|موقعیت جبال در نقشه ایران در عصر خلفای عباسی برگرفته از کتاب [[جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی]]]]
 +
[[پرونده:Lagekarte Dschibal.jpg|250px|farme|بندانگشتی|چپ|ناحیه جبال یا عراق عجم (نارنجی)]]
 +
 
معنای عراق، زمین صاف، نزدیک دریا، ساحل رودخانه یا دریا و به گمانی برگرفته شده از واژه فارسی ایراه یا ایران شهر است و یاقوت، باور دارد که همان بابل است واژه عجم یک واژه عربی است، به معنای کسی که نمی‌تواند به عربی سخن بگوید یا کسی که عربی را با لهجه سخن می‌گوید. چون در صدر اسلام و هم چنین در چهار سده نخست هجری قمری بیشتر کسانی که در کشور اسلامی نفوذ و حضور داشتند و در ضمن عرب نبودند، ایرانی بودند؛ بنابراین این زاب (:صفت) عجم، بر ایرانیان نامیده می شده است. برمی گردیم به یاقوت حموی و به کتاب «معجم البلدان» ج.۲ ص ۹۹، که در این گفتار، حدود عراق عجم را آورده و همان مناطق مرکزی ایران است. او می‌گوید که این صفت یعنی عراق عجم اولاً غلط و ثانیاً جدید است. یعنی در زمان یاقوت حموی که در آغازین‌های سده هفتم می زیسته تازه است. یاقوت می‌گوید که لفظ عراق عجم پس از سلجوقیان، بر زبان‌ها افتاده است و مناطق مرکزی ایران در پنج سده آغازین هجرت به نام الجبال مشهور بوده است. پدیده‌ای که در لفظ عراق عجم دیده می‌شود، همگونی و تشبیه مناطق مرکزی ایران به عراق عرب یعنی عراق کنونی یا بقول یاقوت حموی بابل است.
 
معنای عراق، زمین صاف، نزدیک دریا، ساحل رودخانه یا دریا و به گمانی برگرفته شده از واژه فارسی ایراه یا ایران شهر است و یاقوت، باور دارد که همان بابل است واژه عجم یک واژه عربی است، به معنای کسی که نمی‌تواند به عربی سخن بگوید یا کسی که عربی را با لهجه سخن می‌گوید. چون در صدر اسلام و هم چنین در چهار سده نخست هجری قمری بیشتر کسانی که در کشور اسلامی نفوذ و حضور داشتند و در ضمن عرب نبودند، ایرانی بودند؛ بنابراین این زاب (:صفت) عجم، بر ایرانیان نامیده می شده است. برمی گردیم به یاقوت حموی و به کتاب «معجم البلدان» ج.۲ ص ۹۹، که در این گفتار، حدود عراق عجم را آورده و همان مناطق مرکزی ایران است. او می‌گوید که این صفت یعنی عراق عجم اولاً غلط و ثانیاً جدید است. یعنی در زمان یاقوت حموی که در آغازین‌های سده هفتم می زیسته تازه است. یاقوت می‌گوید که لفظ عراق عجم پس از سلجوقیان، بر زبان‌ها افتاده است و مناطق مرکزی ایران در پنج سده آغازین هجرت به نام الجبال مشهور بوده است. پدیده‌ای که در لفظ عراق عجم دیده می‌شود، همگونی و تشبیه مناطق مرکزی ایران به عراق عرب یعنی عراق کنونی یا بقول یاقوت حموی بابل است.
 
عراق عجم به نام ناحیه جبال نیز شناخته می‌شده است. جبال جمع عربی لغت جبل (کوهستان یا تپه) نامی که عرب‌ها به منطقه‌ای که پیشتر ماه ([[سرزمین ماد]]) که به آن [[عراق عجم]] هم گفته می‌شود که از [[عراق عرب]] - در جنوب بین‌النهرین - تمایز داده شود<ref name="IOEDJIBAL">{{cite book | last =Lockhart| first =L | author-link =  | year = ۱۹۹۱ | title =[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] | edition = 2nd | chapter = DJIBĀL | place = Leiden | publisher = E. J. Brill | volume =vol.2 | pages = ۵۳۴ | isbn = ۹۰-۰۴-۰۷۰۲۶-۵ | ref =}}</ref>
 
عراق عجم به نام ناحیه جبال نیز شناخته می‌شده است. جبال جمع عربی لغت جبل (کوهستان یا تپه) نامی که عرب‌ها به منطقه‌ای که پیشتر ماه ([[سرزمین ماد]]) که به آن [[عراق عجم]] هم گفته می‌شود که از [[عراق عرب]] - در جنوب بین‌النهرین - تمایز داده شود<ref name="IOEDJIBAL">{{cite book | last =Lockhart| first =L | author-link =  | year = ۱۹۹۱ | title =[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] | edition = 2nd | chapter = DJIBĀL | place = Leiden | publisher = E. J. Brill | volume =vol.2 | pages = ۵۳۴ | isbn = ۹۰-۰۴-۰۷۰۲۶-۵ | ref =}}</ref>
سطر ۲۰: سطر ۲۴:
  
 
== نگاهی گذرا به تاریخچه نامگذاری ==
 
== نگاهی گذرا به تاریخچه نامگذاری ==
 +
{{لحن}}
 
اما چرا به مناطق مرکزی ایران پس از سلجوقیه عراق، عجم گفته‌اند، نگاهی گذرا خواهیم داشت به سیر تاریخی نامگذاری فلات ایران. هسته‌های اولیه تاریخ بشریت درخراسان بزرگ پدید آمد. نشانه‌هایی از سومریان در خراسان به دست آمده است که نشان می‌دهد آنان از آنجا به سوی جنوب عراق رفته‌اند.<ref>جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا، رشید الناضوری، دارالنهضه العربیه، ص 75- 77، 191.</ref> به همین علت است که خراسان بزرگ همراه با مناطق گرداگرد [[دریای مازندران]] به عنوان قلب جهان یا قلب تاریخ خوانده شده است. تمدن سیلک، در نزدیکی کاشان قبل از شش هزار سال پ. م پدید آمده است. تمدن شوش در خوزستان در هزاره چهارم پیش از میلاد بوده است. قبایل گوتی که در [[کوه‌های زاگرس]] بودند، در سده دوم هزاره سوم پ. م بر عراق حکومت کردند.<ref> فی تاریخ الشرق الادنی القدیم، احمد امین سلیم، دارالنهضه العربیه.</ref>همچنین کاسی‌ها از کوه‌های زاگرس برخاسته و به مدت پانصد سال در هزاره دوم پیش از میلاد بر عراق حکومت راندند و دولت میانی بابل را پدید آوردند.<ref> همان، ص 94.</ref> عیلامی‌ها، در یک چهارم نخستین هزاره سوم پ. م یک سلسله حکومتی در خوزستان، کوه‌های بختیاری، ایلام و لرستان و تا کناره‌های خلیج فارس تا بوشهر تشکیل دادند.<ref>همان، ص 258.</ref> «ایلامتو» از یک واژه اکادی سامی نژاد برگرفته شده از واژه سومری غیرسامی نژاد «انم» به معنای جای بلند است. در تورات عیلام آمده است، عیلامی‌ها به خود «حاورتی» یا «خاتمتی» می‌گفتند که شاید به معنای زمین خدا باشد.<ref> همان، ص 258.</ref> و از آن واژه «خور» و «خویره» و «خوزستان» گرفته شده است.<ref> همان، ص 258.</ref>عیلامی‌ها تاسال ۶۴۵ پ. م بر این مناطق، حکومت کردند. آریاییان که نام ایران برگرفته از آنان است، در هزاره دوم پیش از میلاد به فلات ایران آمدند. اولین حکومت فراگیر آنها، حکومت ماد در نیمه اول [[هزاره اول پیش از میلاد]] در آذربایجان و در غرب ایران بود. در تورات به دو ماد قایل است. ماد بزرگ که همدان، ری و اصفهان است و ماد کوچک که آذربایجان است.<ref>لغت نامه دهخدا، لغت ماد.</ref> در [[لغتنامه دهخدا]]، به نقل از کتاب «الجماهر» نوشته [[ابوریحان بیرونی]] آمده است که «ماه»به معنای «ماد» عبارت است از زمین جبل (الجبال) و ماهین عبارتند از ماه بصره که دینور باشد و ماه کوفه، که نهاوند باشد. این تقسیم گذاری حکومتی مربوط می‌شود به سده‌های اولیه اسلامی. پس از مادها، پارسیان [[سلسله هخامنشی]] را در فارس کنونی بنیانگذاری کردند و اولین ابرقدرت تاریخ را از تونس در جنوب غربی تا [[دریاچه خوارزم]] در شمال شرقی و از یونان در شمال غربی تا سند در جنوب غربی به وجود آوردند. این دوران در تاریخ بشریت به نام دوران فارسی نامیده می‌شود. بطلمیوس، حد مازندران را بین پارت و آریا می داند.<ref>تاریخ رویان، به نقل از جغرافیایی بطلمیوس کتاب ششم، فصل پنجم، ص 8.</ref> بدینگونه یونانیان، منطقه فارس را آریا می‌نامیدند و خراسان را پارت می‌دانستند. و همچنین به مناطق مرکزی ایران، مدیا می‌گفتند.<ref> لغتنامه دهخدا، ج 10، ص 15786.</ref> پس از هخامنشیان، پارتیان از خراسان برخاستند و دولت اشکانیان را پدید آوردند. در این دوران، مناطق مرکزی ایران، سرزمین پهلوی یا پهله نامیده می‌شد.<ref>دائرةالمعارف اسلامی، ج 9، ص 163. به نقل از ابن خرداد به و ابن فقیه</ref>ویس از آنها، ساسانیان در فارسی، حکومتی را بنیانگذاری کردند. در این دوران، منطقه اصفهان یکی از بخش‌های چهارگانه ایران زمین به نام کوست نیمروز به معنای بخش جنوبی بود.<ref> همان، ص 163.</ref> در هنگام ظهور اسلام و در خلافت عمر، ایران به دست مسلمانان عرب افتاد و هر شهری را که تصرف می‌کردند، از نام سابق همان شهر استفاده می‌کردند. عمر در دستوری به یکی از فرماندهان نظامی خود، به نام نعیم بن مقرن، می‌نویسد: ... فانه بلغنی ان جموعاً من الاعاجم کثیره قد جمعوا لکم بمدینه نهاوند... در دستوری دیگر، ابن الاثیر بنقل ازعمر می‌نویسد: بعث عمر لواء الی نعیم بن مقرن و امره بقصد همذان فاذا فتحها سار الی ماوراء ذلک الی خراسان، و بعث عتبه بن فرقد... الی آذربایجان... و بعث عبدالله بن عبدالله الی اصبهان.<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، ج 3، ص 8.</ref>ولی زمانی که عمر از همه ایران صحبت می‌کند، به آن می‌گوید: بلاد العجم.<ref>همان، ج 3، ص 8.</ref> در زمان بنی امیه، در نیمه دوم سده اول هجری، هنوز ایران [[جغرافیای سیاسی]] مستقلی در دولت اسلامی پیدا نکرده بود. یاقوت حموی، به نقل از مدائنی می‌آورد: عمل العراق من هیت الی الصین والسند و الهند والری و خراسان و سجستان و طبرستان الی الدیلم و الجبال، و قال: و اصبهان سند العراق.<ref>معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 4، ص 94.</ref> بدین معنی که شهرهای ذکر شده همگی جزیی از عراق هستند. خود یاقوت حموی، این حرف را نقد می‌کند و می‌نویسد: و انما قالوا ذل لان هذا کله کان فی ایام بنی امیه بلید و الی العراق لا انه منه ... و العراق هی بابل فقط .<ref> معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 4، ص 94</ref> بدین معنا که، چون این شهرها، تابع والی عراق بودند، نام عراق را گرفتند و نه چون جزیی از عراق هستند... عراق فقط بابل است. ابتدای نفوذ جغرافی سیاسی ایران با تشکیل دولت عباسیان است که با توانایی خراسانیان در نیمه اول سده دوم برپا شد. پس از آن، در اوایل سده سوم هجری، دولت شبه مستقل طاهریان و پس از آنها دولت سامانیان در خراسان بزرگ و در مرو و بخارا تشکیل می‌شود. دولت صفاریان در نیمه‌های سده سوم در سیستان، دولت علویان در همین زمان در طبرستان و پس از آنها، دولت آل زیار پدید می‌آید. دولت آل بویه، در دیلم در قرن چهارم هجری توانست بر بغداد به مدت یک سده چیره شود. پدیده‌ای که درخور توجه است این است که هیچ کدام از دولت‌های شبه مستقل ذکر شده از مناطق مرکزی و غربی ایران نیستند و همه جزو مناطق شمالی ایران یعنی بخارا، طبرستان، دیلم و سیستان تابع خراسان بزرگ هستند. لذا صفت‌های خراسانی، طبری و دیلمی بر سر زبان‌ها می‌افتد و مناطق مرکزی و غربی ایران نام جغرافیایی به خود می‌گیرد و آن هم «الجبال» به معنای منطقه کوهستانی. با این که مناطق شمالی ایران مانند طبرستان و دیلم، کوهستانی تر از مناطق مرکزی ایران هستند. یعنی این که کوهها در مناطق شمالی ایران گسترده تر و بلندترند. ولی با این همه مناطق مرکزی ایران، نام «الجبال» و جالب تر آن که ناحیه یزد، نیز نام قهستان به خود می‌گیرد. واژه الجبال، به احتمال زیاد از سده دوم به بعد در نوشتارهای تاریخی و جغرافیایی مسلمانان آمده است. یعنی زمانی که ایران نسبت به مسلمانان یک حالت خودی پیدا کرده است و دیگر به آن، با یک صفت غریبانه مانند بلادالعجم یا منطقه‌ای که تابع ولایت عراق آن گونه که در زمان بنی امیه بود، ذکر نمی‌شد. در کتاب «صورة الارض» نوشته ابوالقاسم محمدبن حوقل که گزارش خود را در سال ۳۳۱ه از بغداد شروع می‌کند، آمده است: «سرزمین جبال، شامل شهرهایی است که بزرگترین آنها همدان، دینور، اصفهان و قم است و شهرهایی کوچک مانند قاسان، نهاوند، لور، کرج و برج».<ref>صورة الارض، ابن حوقل، ص 102.</ref> در نقشه کشیده شده توسط ابن حوقل عراق و خوزستان در جنوب جبال است. در کتاب «حدود العالم من المشرق الی المغرب» که توسط نویسنده گمنامی در [[سده چهارم هجری]] نوشته شده، تعریف حدود جبال، همان حدود صورة الارض است، با این فرق که قسمت‌هایی از عراق [عرب [ در غرب جبال وجود دارد.<ref> حدود العالم من المشرق الی المغرب، به کوشش جواد صیفی نژاد، ص 116.</ref> در کتاب «المسالک و الممالک» نوشته اصطخری که در سال ۳۴۶ه. وفات یافته، آمده است: (الجبال حدها الشرقی مغازة خراسان و فارسی و اصبهان و شرقی خوزستان. حدها الغربی آذربایجان و حدها الشمالی حدود الدیلم و قزوین و الری و حدها الجنوبی العراق و خوزستان. و الجبال تشتمل علی مدن مشهوره و معظمها همدان و الدینور و اصبهان). واژه الجبال تا سده هفتم هجری همچنان توسط تاریخ نویسان به کار می‌رود. مهمترین تاریخ نویس سده هفتم به زبان عربی ابی اثیر است. او در جای جای کتاب تاریخی خود، از واژه الجبال بهره می‌برد. نمونه‌هایی از آن :
 
اما چرا به مناطق مرکزی ایران پس از سلجوقیه عراق، عجم گفته‌اند، نگاهی گذرا خواهیم داشت به سیر تاریخی نامگذاری فلات ایران. هسته‌های اولیه تاریخ بشریت درخراسان بزرگ پدید آمد. نشانه‌هایی از سومریان در خراسان به دست آمده است که نشان می‌دهد آنان از آنجا به سوی جنوب عراق رفته‌اند.<ref>جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا، رشید الناضوری، دارالنهضه العربیه، ص 75- 77، 191.</ref> به همین علت است که خراسان بزرگ همراه با مناطق گرداگرد [[دریای مازندران]] به عنوان قلب جهان یا قلب تاریخ خوانده شده است. تمدن سیلک، در نزدیکی کاشان قبل از شش هزار سال پ. م پدید آمده است. تمدن شوش در خوزستان در هزاره چهارم پیش از میلاد بوده است. قبایل گوتی که در [[کوه‌های زاگرس]] بودند، در سده دوم هزاره سوم پ. م بر عراق حکومت کردند.<ref> فی تاریخ الشرق الادنی القدیم، احمد امین سلیم، دارالنهضه العربیه.</ref>همچنین کاسی‌ها از کوه‌های زاگرس برخاسته و به مدت پانصد سال در هزاره دوم پیش از میلاد بر عراق حکومت راندند و دولت میانی بابل را پدید آوردند.<ref> همان، ص 94.</ref> عیلامی‌ها، در یک چهارم نخستین هزاره سوم پ. م یک سلسله حکومتی در خوزستان، کوه‌های بختیاری، ایلام و لرستان و تا کناره‌های خلیج فارس تا بوشهر تشکیل دادند.<ref>همان، ص 258.</ref> «ایلامتو» از یک واژه اکادی سامی نژاد برگرفته شده از واژه سومری غیرسامی نژاد «انم» به معنای جای بلند است. در تورات عیلام آمده است، عیلامی‌ها به خود «حاورتی» یا «خاتمتی» می‌گفتند که شاید به معنای زمین خدا باشد.<ref> همان، ص 258.</ref> و از آن واژه «خور» و «خویره» و «خوزستان» گرفته شده است.<ref> همان، ص 258.</ref>عیلامی‌ها تاسال ۶۴۵ پ. م بر این مناطق، حکومت کردند. آریاییان که نام ایران برگرفته از آنان است، در هزاره دوم پیش از میلاد به فلات ایران آمدند. اولین حکومت فراگیر آنها، حکومت ماد در نیمه اول [[هزاره اول پیش از میلاد]] در آذربایجان و در غرب ایران بود. در تورات به دو ماد قایل است. ماد بزرگ که همدان، ری و اصفهان است و ماد کوچک که آذربایجان است.<ref>لغت نامه دهخدا، لغت ماد.</ref> در [[لغتنامه دهخدا]]، به نقل از کتاب «الجماهر» نوشته [[ابوریحان بیرونی]] آمده است که «ماه»به معنای «ماد» عبارت است از زمین جبل (الجبال) و ماهین عبارتند از ماه بصره که دینور باشد و ماه کوفه، که نهاوند باشد. این تقسیم گذاری حکومتی مربوط می‌شود به سده‌های اولیه اسلامی. پس از مادها، پارسیان [[سلسله هخامنشی]] را در فارس کنونی بنیانگذاری کردند و اولین ابرقدرت تاریخ را از تونس در جنوب غربی تا [[دریاچه خوارزم]] در شمال شرقی و از یونان در شمال غربی تا سند در جنوب غربی به وجود آوردند. این دوران در تاریخ بشریت به نام دوران فارسی نامیده می‌شود. بطلمیوس، حد مازندران را بین پارت و آریا می داند.<ref>تاریخ رویان، به نقل از جغرافیایی بطلمیوس کتاب ششم، فصل پنجم، ص 8.</ref> بدینگونه یونانیان، منطقه فارس را آریا می‌نامیدند و خراسان را پارت می‌دانستند. و همچنین به مناطق مرکزی ایران، مدیا می‌گفتند.<ref> لغتنامه دهخدا، ج 10، ص 15786.</ref> پس از هخامنشیان، پارتیان از خراسان برخاستند و دولت اشکانیان را پدید آوردند. در این دوران، مناطق مرکزی ایران، سرزمین پهلوی یا پهله نامیده می‌شد.<ref>دائرةالمعارف اسلامی، ج 9، ص 163. به نقل از ابن خرداد به و ابن فقیه</ref>ویس از آنها، ساسانیان در فارسی، حکومتی را بنیانگذاری کردند. در این دوران، منطقه اصفهان یکی از بخش‌های چهارگانه ایران زمین به نام کوست نیمروز به معنای بخش جنوبی بود.<ref> همان، ص 163.</ref> در هنگام ظهور اسلام و در خلافت عمر، ایران به دست مسلمانان عرب افتاد و هر شهری را که تصرف می‌کردند، از نام سابق همان شهر استفاده می‌کردند. عمر در دستوری به یکی از فرماندهان نظامی خود، به نام نعیم بن مقرن، می‌نویسد: ... فانه بلغنی ان جموعاً من الاعاجم کثیره قد جمعوا لکم بمدینه نهاوند... در دستوری دیگر، ابن الاثیر بنقل ازعمر می‌نویسد: بعث عمر لواء الی نعیم بن مقرن و امره بقصد همذان فاذا فتحها سار الی ماوراء ذلک الی خراسان، و بعث عتبه بن فرقد... الی آذربایجان... و بعث عبدالله بن عبدالله الی اصبهان.<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، ج 3، ص 8.</ref>ولی زمانی که عمر از همه ایران صحبت می‌کند، به آن می‌گوید: بلاد العجم.<ref>همان، ج 3، ص 8.</ref> در زمان بنی امیه، در نیمه دوم سده اول هجری، هنوز ایران [[جغرافیای سیاسی]] مستقلی در دولت اسلامی پیدا نکرده بود. یاقوت حموی، به نقل از مدائنی می‌آورد: عمل العراق من هیت الی الصین والسند و الهند والری و خراسان و سجستان و طبرستان الی الدیلم و الجبال، و قال: و اصبهان سند العراق.<ref>معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 4، ص 94.</ref> بدین معنی که شهرهای ذکر شده همگی جزیی از عراق هستند. خود یاقوت حموی، این حرف را نقد می‌کند و می‌نویسد: و انما قالوا ذل لان هذا کله کان فی ایام بنی امیه بلید و الی العراق لا انه منه ... و العراق هی بابل فقط .<ref> معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 4، ص 94</ref> بدین معنا که، چون این شهرها، تابع والی عراق بودند، نام عراق را گرفتند و نه چون جزیی از عراق هستند... عراق فقط بابل است. ابتدای نفوذ جغرافی سیاسی ایران با تشکیل دولت عباسیان است که با توانایی خراسانیان در نیمه اول سده دوم برپا شد. پس از آن، در اوایل سده سوم هجری، دولت شبه مستقل طاهریان و پس از آنها دولت سامانیان در خراسان بزرگ و در مرو و بخارا تشکیل می‌شود. دولت صفاریان در نیمه‌های سده سوم در سیستان، دولت علویان در همین زمان در طبرستان و پس از آنها، دولت آل زیار پدید می‌آید. دولت آل بویه، در دیلم در قرن چهارم هجری توانست بر بغداد به مدت یک سده چیره شود. پدیده‌ای که درخور توجه است این است که هیچ کدام از دولت‌های شبه مستقل ذکر شده از مناطق مرکزی و غربی ایران نیستند و همه جزو مناطق شمالی ایران یعنی بخارا، طبرستان، دیلم و سیستان تابع خراسان بزرگ هستند. لذا صفت‌های خراسانی، طبری و دیلمی بر سر زبان‌ها می‌افتد و مناطق مرکزی و غربی ایران نام جغرافیایی به خود می‌گیرد و آن هم «الجبال» به معنای منطقه کوهستانی. با این که مناطق شمالی ایران مانند طبرستان و دیلم، کوهستانی تر از مناطق مرکزی ایران هستند. یعنی این که کوهها در مناطق شمالی ایران گسترده تر و بلندترند. ولی با این همه مناطق مرکزی ایران، نام «الجبال» و جالب تر آن که ناحیه یزد، نیز نام قهستان به خود می‌گیرد. واژه الجبال، به احتمال زیاد از سده دوم به بعد در نوشتارهای تاریخی و جغرافیایی مسلمانان آمده است. یعنی زمانی که ایران نسبت به مسلمانان یک حالت خودی پیدا کرده است و دیگر به آن، با یک صفت غریبانه مانند بلادالعجم یا منطقه‌ای که تابع ولایت عراق آن گونه که در زمان بنی امیه بود، ذکر نمی‌شد. در کتاب «صورة الارض» نوشته ابوالقاسم محمدبن حوقل که گزارش خود را در سال ۳۳۱ه از بغداد شروع می‌کند، آمده است: «سرزمین جبال، شامل شهرهایی است که بزرگترین آنها همدان، دینور، اصفهان و قم است و شهرهایی کوچک مانند قاسان، نهاوند، لور، کرج و برج».<ref>صورة الارض، ابن حوقل، ص 102.</ref> در نقشه کشیده شده توسط ابن حوقل عراق و خوزستان در جنوب جبال است. در کتاب «حدود العالم من المشرق الی المغرب» که توسط نویسنده گمنامی در [[سده چهارم هجری]] نوشته شده، تعریف حدود جبال، همان حدود صورة الارض است، با این فرق که قسمت‌هایی از عراق [عرب [ در غرب جبال وجود دارد.<ref> حدود العالم من المشرق الی المغرب، به کوشش جواد صیفی نژاد، ص 116.</ref> در کتاب «المسالک و الممالک» نوشته اصطخری که در سال ۳۴۶ه. وفات یافته، آمده است: (الجبال حدها الشرقی مغازة خراسان و فارسی و اصبهان و شرقی خوزستان. حدها الغربی آذربایجان و حدها الشمالی حدود الدیلم و قزوین و الری و حدها الجنوبی العراق و خوزستان. و الجبال تشتمل علی مدن مشهوره و معظمها همدان و الدینور و اصبهان). واژه الجبال تا سده هفتم هجری همچنان توسط تاریخ نویسان به کار می‌رود. مهمترین تاریخ نویس سده هفتم به زبان عربی ابی اثیر است. او در جای جای کتاب تاریخی خود، از واژه الجبال بهره می‌برد. نمونه‌هایی از آن :
 
... عبدالله السفاح [اولین خلیفه عباسی در نیمه سده دوم هجری علی فارسی محمدبن الاشعث... و علی خراسان و الجبال ابومسلم الخراسانی .<ref> الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، ج 4، ص 340.</ref>) لما نزل طاهر ابن الحسین قائد جیش المأمون بباب همدان سار- نحو قزوین- و استولی علی سائر اعمال الجبل معها.<ref> همان، ج 5، ص 146</ref> فی هذه السنه ۴۵۵ ه. ق سارالسلطان طغرل بیک من بغداد الی بلد الجبل فوصل الی الهین.<ref>همان، ج 8، ص 94.</ref> نامگذاری عراق بر مناطق مرکزی ایران، همانگونه که از قول یاقوت حموی نقل کردیم از دوران سلجوقیه به این طرف آغاز می‌شود. یاقوت حموی به دلیل این که سلطان سلجوقی را سلطان العراق می‌خواندند و [[لغت نامه دهخدا]] آن را به خاطر این که سلطان سلجوقی از طرف [[خلیفه عباسی]] در بغداد لقب سلطان العراقین گرفت، می دانند.
 
... عبدالله السفاح [اولین خلیفه عباسی در نیمه سده دوم هجری علی فارسی محمدبن الاشعث... و علی خراسان و الجبال ابومسلم الخراسانی .<ref> الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، ج 4، ص 340.</ref>) لما نزل طاهر ابن الحسین قائد جیش المأمون بباب همدان سار- نحو قزوین- و استولی علی سائر اعمال الجبل معها.<ref> همان، ج 5، ص 146</ref> فی هذه السنه ۴۵۵ ه. ق سارالسلطان طغرل بیک من بغداد الی بلد الجبل فوصل الی الهین.<ref>همان، ج 8، ص 94.</ref> نامگذاری عراق بر مناطق مرکزی ایران، همانگونه که از قول یاقوت حموی نقل کردیم از دوران سلجوقیه به این طرف آغاز می‌شود. یاقوت حموی به دلیل این که سلطان سلجوقی را سلطان العراق می‌خواندند و [[لغت نامه دهخدا]] آن را به خاطر این که سلطان سلجوقی از طرف [[خلیفه عباسی]] در بغداد لقب سلطان العراقین گرفت، می دانند.
سطر ۱۵۱: سطر ۱۵۶:
  
 
[[بوعلی سینا]] از نادر دانشمندان و نوابغ روزگار در سال ۳۷۰ قمری در ''خرمیثین'' از توابع [[بخارا]] به دنیا آمد. او در سال ۴۰۶ هجری قمری در زمانی که همدان پایتخت [[آل بویه]] بود، وارد این شهر شد و پس از مدتی [[شمس‌الدوله دیلمی]] او را وزیر خود ساخت. بوعلی سینا در زمان اقامت در همدان در مدرسهٔ بزرگ شهر تدریس می‌کرد و در همچنین فرصت این را یافت تا بسیاری از تألیفات خود را به پایان رساند. مدتی نیز مورد بی‌مهری قرار گرفت و سرانجام به سال ۴۲۸ هجری قمری در باغ دوستش در همدان درگذشت. [[آرامگاه ابوعلی سینا]] هم اکنون در میدانی به همین نام در همدان قرار دارد.<ref name="3irasfanmtteedfair">{{یادکرد وب|نشانی=http://www2.irna.ir/occasion/1shahrivar85/index.htm|عنوان=روز اول شهریورماه، به پاس بزرگداشت ابوعلی‌سینا ستاره پرفروغ عرصهٔ طب در ایران، روز پزشک نامیده شده‌است.|ناشر=ایرنا|تاریخ بازدید=۵ مهر ۱۳۹۰| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6A4bZHFmk | تاریخ بایگانی = ۲۱ اوت ۲۰۱۲}}</ref> [[عارف قزوینی]] نیز سال‌های آخر عمر خود را در [[دره مرادبیگ|درهٔ زیبای مرادبیگ]] همدان سپری کرد. او در سال ۱۳۱۲ خورشیدی در همدان فوت کرد و آرامگاه او در جوار [[آرامگاه بوعلی‌سینا]] قرار دارد.<ref>{{پک|رضایی همدانی|۱۳۷۹|ک=سیمای همدان|ص=۳۲۱}}</ref>
 
[[بوعلی سینا]] از نادر دانشمندان و نوابغ روزگار در سال ۳۷۰ قمری در ''خرمیثین'' از توابع [[بخارا]] به دنیا آمد. او در سال ۴۰۶ هجری قمری در زمانی که همدان پایتخت [[آل بویه]] بود، وارد این شهر شد و پس از مدتی [[شمس‌الدوله دیلمی]] او را وزیر خود ساخت. بوعلی سینا در زمان اقامت در همدان در مدرسهٔ بزرگ شهر تدریس می‌کرد و در همچنین فرصت این را یافت تا بسیاری از تألیفات خود را به پایان رساند. مدتی نیز مورد بی‌مهری قرار گرفت و سرانجام به سال ۴۲۸ هجری قمری در باغ دوستش در همدان درگذشت. [[آرامگاه ابوعلی سینا]] هم اکنون در میدانی به همین نام در همدان قرار دارد.<ref name="3irasfanmtteedfair">{{یادکرد وب|نشانی=http://www2.irna.ir/occasion/1shahrivar85/index.htm|عنوان=روز اول شهریورماه، به پاس بزرگداشت ابوعلی‌سینا ستاره پرفروغ عرصهٔ طب در ایران، روز پزشک نامیده شده‌است.|ناشر=ایرنا|تاریخ بازدید=۵ مهر ۱۳۹۰| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6A4bZHFmk | تاریخ بایگانی = ۲۱ اوت ۲۰۱۲}}</ref> [[عارف قزوینی]] نیز سال‌های آخر عمر خود را در [[دره مرادبیگ|درهٔ زیبای مرادبیگ]] همدان سپری کرد. او در سال ۱۳۱۲ خورشیدی در همدان فوت کرد و آرامگاه او در جوار [[آرامگاه بوعلی‌سینا]] قرار دارد.<ref>{{پک|رضایی همدانی|۱۳۷۹|ک=سیمای همدان|ص=۳۲۱}}</ref>
 +
 +
== جستارهای وابسته ==
 +
* [[سواد (عراق)]]
  
 
== پانویس ==
 
== پانویس ==

لطفاً توجه داشته باشید که فرض می‌شود کلیهٔ مشارکت‌های شما با دایره المعارف فرق اسلامی ممکن است توسط دیگر مشارکت‌کنندگان ویرایش شوند، تغییر یابند یا حذف شوند. اگر نمی‌خواهید نوشته‌هایتان بی‌رحمانه ویرایش شود، اینجا نفرستیدشان.
همچنین شما دارید به ما قول می‌دهید که خودتان این را نوشته‌اید، یا آن را از یک منبع آزاد با مالکیت عمومی یا مشابه آن برداشته‌اید (برای جزئیات بیشتر به دایره المعارف فرق اسلامی:حق تکثیر مراجعه کنید). کارهای دارای حق تکثیر (copyright) را بی‌اجازه نفرستید!

لغو | راهنمای ویرایش‌کردن (در پنجرهٔ تازه باز می‌شود)