http://www.wikiferaq.org/api.php?action=feedcontributions&user=Admin&feedformat=atomدایره المعارف فرق اسلامی - مشارکتهای کاربر [fa]2024-03-29T04:46:14Zمشارکتهای کاربرMediaWiki 1.24.1http://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C_%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=33961آیت الله سید مهدی روحانی2024-01-04T17:54:13Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>آیتالله حاج سیدمهدی روحانی از فقها و علمای برجسته حوزه علمیه قم در قرن اخیر است. وی در 23 ذیالحجه 1343 مطابق با 1303 هجری شمسی در شهر [[قم]] به دنیا آمد. <br />
<br />
پدر ایشان مرحوم آیتالله حاج [[سید ابوالحسن روحانی]] (م: 6 ذیالقعده 1382 هـ .ق) از عالمان نامور حوزه علمیه قم بوده است. مرحوم آیتالله سید مهدی روحانی وابسته به بیتی رفیع است که اشتهار آن منسوب به مرحوم حاج [[سیدصادق مجتهد قمی]] (1338ـ 1255هـ .ق) پدربزرگ ایشان است. این خانواده در اواخر حکومت [[صفویه (منسوب به صفی الدین اردبیلی)|صفویه]] (سالهای 1130) از [[جبل عامل]] به قم مهاجرت نمودهاند.<br />
<br />
مادر مرحوم آقای روحانی دختر آیتالله حاج [[سید فخرالدین قمی]] (1363ـ1281 هـ .ق) از نوادگان [[میرزای قمی]] است.<br />
<br />
آیتالله سیدمهدی روحانی علوم مقدماتی و سطوح عالیه را از محضر بزرگانی نظیر: [[امام خمینی]]، حاج [[سید احمد خوانساری]]، حاج [[سید محمدرضا گلپایگانی]]، حاج سید ابوالحسن روحانی، حاج [[سید ابوالقاسم روحانی]]، [[میرزاحسن یزدی]]، آقا [[میرزاباقر زنجانی]]، [[سید یحیی مدرسییزدی]] و حاج شیخ [[عبدالرزاق قائینی]] آموخت و در درس خارج آیات عظام: حاج [[سید محمد حجّت کوه کمرهای]] (م 1372ق)، حاج آقا [[حسین بروجردی]] (م1380ق)، حاج[[سیدمحمد محقق داماد]] (م1388ق)، حاج [[سیداحمد خوانساری]] (م1405ق) شرکت نمود و در درس فلسفه علامه [[سید محمدحسین طباطبایی]] (م1402ق) حضور جدی یافت.<br />
<br />
ایشان همزمان به تدریس سطوح عالی و درس خارج فقه پرداخت که علاوه بر طلاب ایرانی، طلاب لبنانی و حجازی نیز از جلسات درس ایشان استفاده می کردند. <br />
<br />
از مرحوم آیتالله روحانی کتابها و مقالات بسیاری باقی مانده است که از مهمترین آنان میتوان به کتاب «[[بحوث مع اهل السنة والسلفیة]]»، موسوعه حدیثی «[[احادیث أهل البیت عن طرق أهل السنة]]»، «[[الوتر ثلاث رکعات]]»، «[[فرقة السلفیة و تطورها فی التاریخ]]» و «[[حاشیه بر تفسیر جوامعالجامع]]» نام برد.<br />
<br />
علاوه بر علوم متداول حوزههای علمیه، تبحر مرحوم روحانی در علوم تفسیر و کلام زبانزد است، اما بیشک توانمندی آن مرحوم در زمینه ملل و نحل اسلامی و فرقهپژوهی و تلاش بیوقفه ایشان از بارزترین جلوههای علمی مرحوم آیتالله روحانی است.<br />
<br />
ایشان در 3 آذر 1379 (26 شعبان 1421 هـ .ق) پس از تحمل سختیهای چندین ماهه بیماری، دار فانی را وداع گفت.</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C&diff=30469نورایی2023-10-11T10:59:42Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان نورائیه<br />
<br />
از [[صوفیه خاکسار]]. <ref> [[دائرة المعارف تشیع]]، ج7، ص27</ref><br />
<br />
[[مدرسی چهاردهی]] در [[خاکسار و اهل حق]]، فرقه های خاکسار را به چهار تیره تقسیم کرده و آن ها را چنین معرفی می کند: «یکم. [[خاکسار جلالی]] که [[ابوترابی]] و [[غلام علی شاهی]] نیز نامند؛ دوم. دوده (سلسله) [[عجم]]؛ سوم. [[معصوم علی شاهی]] ؛ چهارم. نورایی. » <ref> [[خاکسار و اهل حق]]، [[مدرسی چهاردهی]]، ص3</ref> وی سپس می نویسد که: «اکنون در [[ایران]] فقط خاکسار جلالی تشکیلات دارند و دیگر فرق در اقلیت بوده و از هر سلسله تنی چند باقی مانده اند. این سلاسل را حیدری می نامند که [[سلطان حیدر]] پدر [[شاه اسماعیل صفوی]]، آن را بنا نهاد و شاه اسماعیل در اشاعه و گسترش آن کوشید و در زمان [[شاه عباس اول]] به اوج خود رسید. شاه عباس توجه خاصی به دوده عجم داشت.» <ref>همان، ص3</ref><br />
<br />
مدرسی چهاردهی در خاکسار و اهل حق می نویسد: «دوده (سلسله) نورایی یکی از چهار فرقه خاکسار به شمار می آید، ولی در عصر حاضر، تکیه و سرسلسله و مشایخ طریقت ندارند ولی تا پایان دوره قاجاریه نمودار بودند و عقاید آنان در مراتب سلوک مانند دوده معصوم علی شاهی و خاکسار جلالی می باشد.» <ref>همان، ص106</ref><br />
<br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C&diff=30468نورایی2023-10-11T10:47:18Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[نورائیه]]<br />
<br />
از [[صوفیه خاکسار]]. <ref> [[دائرة المعارف تشیع]]، ج7، ص27</ref><br />
<br />
[[مدرسی چهاردهی]] در [[خاکسار و اهل حق]]، فرقه های خاکسار را به چهار تیره تقسیم کرده و آن ها را چنین معرفی می کند: «یکم. [[خاکسار جلالی]] که [[ابوترابی]] و [[غلام علی شاهی]] نیز نامند؛ دوم. دوده (سلسله) [[عجم]]؛ سوم. [[معصوم علی شاهی]] ؛ چهارم. نورایی. » <ref> [[خاکسار و اهل حق]]، [[مدرسی چهاردهی]]، ص3</ref> وی سپس می نویسد که: «اکنون در [[ایران]] فقط خاکسار جلالی تشکیلات دارند و دیگر فرق در اقلیت بوده و از هر سلسله تنی چند باقی مانده اند. این سلاسل را حیدری می نامند که [[سلطان حیدر]] پدر [[شاه اسماعیل صفوی]]، آن را بنا نهاد و شاه اسماعیل در اشاعه و گسترش آن کوشید و در زمان [[شاه عباس اول]] به اوج خود رسید. شاه عباس توجه خاصی به دوده عجم داشت.» <ref>همان، ص3</ref><br />
<br />
مدرسی چهاردهی در خاکسار و اهل حق می نویسد: «دوده (سلسله) نورایی یکی از چهار فرقه خاکسار به شمار می آید، ولی در عصر حاضر، تکیه و سرسلسله و مشایخ طریقت ندارند ولی تا پایان دوره قاجاریه نمودار بودند و عقاید آنان در مراتب سلوک مانند دوده معصوم علی شاهی و خاکسار جلالی می باشد.» <ref>همان، ص106</ref><br />
<br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B5%D8%A7%D9%86%D8%B1%DB%8C%D9%86%D9%91%D9%87&diff=30467نصانرینّه2023-10-11T10:46:01Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>احتمالاًً مصحف [[نصیریه (نصیریه)|نصیریه]] یا [[دیصانیه]].<br />
<br />
مرحوم [[میر جلال الدین محدث اُرموی]] مصحح کتاب [[النقض]] احتمال داده است که این کلمه مصحف دیصانیه باشد چرا که این کلمه در فرازی آورده شده است که در آن سخن از فرقه های غیراسلامی است. وی احتمال آن که این کلمه مصحف از نصیریه باشد را مردود شمرده است و دلیل آورده که نصیریه از[[غلاة]] هستند و از زمره فرق اسلامی محسوب می شوند. <ref>حاشیه [[النقض]]، [[رازی قزوینی]]، ص457</ref> در این باره باید اشاره کرد که با توجه به این که عبارت [[عبدالجلیل رازی]] چنین است: «اما دهریه و [[طبایعیه]] و... و [[فلاسفه]] و [[ملاحده (اسماعیلیه)|ملاحده]] و [[بواطنه]] و [[تناسخیه]] و نصانرینّه همه خارج اند از هفتاد و سه گروه، به فتوای درست» و با توجه به این که در نسخه ای از کتاب النقض <ref>همان</ref> این کلمه به صورت [[نصریه]] ضبط شده است، نمی توان با ادعای مصحح کتاب موافق بود. چرا که [[باطنیه (لقب اسماعیلیه و قرامطه)|باطنیه]] و گروه هایی از اهل تناسخ علی رغم اعتقادات باطلی که داشته اند، در بسیاری از کتاب ها از زمره فرق اسلامی شمرده شده اند و هرچند لفظ نصانرینّه شباهت بیشتری با دیصانیه دارد ولی لفظ نصریه چنین نمی باشد. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C%D9%87_(%D8%A7%D8%B2_%D8%B5%D9%88%D9%81%DB%8C%D9%87_%D8%B4%D8%A7%D8%B0%D9%84%DB%8C%D9%87)&diff=30466ناصریه (از صوفیه شاذلیه)2023-10-11T10:43:43Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[صوفیه شاذلیه]]. <ref> [[الفرق الصوفية في الاسلام]]، [[تري مينگهام]]، ص146 / [[فرهنگ فِرَق اسلامي]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص318</ref><br />
<br />
ايشان پيروان [[محمد بن ناصرالدين درعي]] (م:1085هـ.ق) مي باشند.<br />
<br />
[[لويي ماسينيون]] ايشان را فرع شاذليه در [[مراکش]] در قرن هفدهم ميلادي ضبط کرده و مي نويسد از ايشـان فرع شَبِيّه متفـرع شده است. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامية]]، ج15، ص186</ref><br />
<br />
[[تری مینگهام]] با اشاره به فرقه [[راشدیه]] (همان [[یوسفیه]]) ایشان را پیروان [[احمد بن یوسف ملبانی راشدی]](احتمالاً ملیانی درست است، هرچند در كتاب مذكور ملبانی با 6 موحّده ضبط شده است) (1524میلادی/931ق) معرفی می کند. راشدیه خود به سه طریقه [[غازیه]] (پیروان [[ابوالحسن بن قاسم غازی]]، م: 1526میلادی، شاگرد احمد راشدی)، [[سهیلیه]] (پیروان [[محمد بن عبدالرحمن سهیلی]]، شاگرد احمد راشدی) و ناصریه (پیروان محمد بن ناصرالدین الدرعی، م: 1674میلادی / 1085ق) تقسیم می شود. سهیلیه نیز خود به دو طریقه [[شیخیه (از صوفیه شاذلیه)|شیخیه]] و [[کرزازیه]] (پیروان [[احمد بن موسی کرزازی]]، م: 1607میلادی / 1016ق) تقسیم شده است. شیخیه که پیروان [[عبدالقادر بن محمد]] (م: 1614میلادی / 1023ق) می باشند، در سال 1780 میلادی، به دو فرقه [[شراحبه]] و [[حرایه]] تقسیم شده اند. <ref> [[الفرق الصوفیة فی الاسلام]]، [[تری مینگهام]]، ص149</ref><br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%B3%D9%86%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87_(%D8%A7%D8%B2_%D9%86%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%87)&diff=30465سنانیه (از نزاریه اسماعیلیه)2023-10-11T10:42:55Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[اسماعیلیه نزاریه]].<br />
<br />
ایشان منسوب به [[سنان بن محمد]] ملقب به راشدالدین، صاحب قلاع [[اسماعیلیه (اسماعیلیه)|اسماعیلیه]] در [[شام]]، بوده اند. راشدالدین در آن حدود سلطنت و فرمانروایی داشته و با اسماعیلیه [[ایران]] نیز کاملاً در ارتباط بوده است. البته وی مطیع کامل اسماعیلیه ایران نبوده ولی در قصه قیامت [[حسن علی ذکره السلام]]، تا اندازه ای او را متابعت کرده است. <br />
<br />
فـرقـه [[حافظیه (از مستعلویه)|حافظیه]] او را از خـود مـی داننـد. <ref> [[فرقه اسماعیلیه]] ، [[مارشال هاجسن]]، ص367 / [[وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان]]، [[ابن خلکان]]، ج4، ص410</ref><br />
<br />
[[مارشال هاجسن]] در کتاب [[فرقه اسماعیلیه]]، این گروه و عقاید سنان را مورد اشاره قرار می دهد، ولی سخنی از فرقه سنانیه به میان نمی آورد. <ref> [[فرقه اسماعیلیه]]، [[مارشال هاجسن]]، ص367</ref><br />
<br />
[[ابن خلکان]] در [[وفیات الاعیان]] نام وی را ابوالحسن سنان بن سلیمان بن محمد ضبط کرده است. <ref> [[وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان]]، [[ابن خلکان]]، ج4، ص410</ref><br />
<br />
[[دائرة المعارف تشیع]] می نویسد: « سنانیه گروهی از اسماعیلیان نزاری و پیروان ابوالحسن سنان بن سلمان بصری (م588هـ. ق) بودند که فعلاً از وجود آن ها خبری نیست. نزاریان شام با فعالیت های سنان مشهور به راشد الدین سنان و شیخ جبل در نزد صلیبی ها به دوره جدیدی از بسط قدرت و اقتدار دست یافتند. بین سال های 557 تا 588 هجری قمری یعنی به مدت سی سال راشدالدین سنان رهبری نزاریان شام را عهده دار بود. مردمی که تحت تأثیر آموزش ها و شخصیت او قرار داشتند و در عمل مطیع او بودند سنانیه خوانده شده اند. از این رو سنانیه تشکیلات و جامعه ای مستقل ولی مرتبط با دیگر اسماعیلیان و عمدتـاًً یک دولت اسماعیلی بوده است. در مورد ارتباط و پیوند تشکیلاتی سنانیه و نزاریان و [[الموت]] و استقلال نزاریان شام و تعارض عقیدتی و اجرائی بین آن ها تفسیرهایی نوشته اند. اعتقادات سنانیه عبارت بود از حلول [[محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق|محمد]] بن [[اسماعیل بن جعفر صادق|اسماعیل]] در راشدالدین سنان و الوهیت راشد الدین سنان و پرستش وی توسط پیروان و فدا کردن جان و مال خود در راه او، همچنین اعتقاد به تناسخ، قیامت و افتتاح دوره آن یکی از اعتقادات نزاریان شام بود و سنان این نقش را برعهده گرفته بود. قیامت نیز در نظر آنان تجلی حقیقت مکشوف در واقعیت روحانی امام حاضر بود، به طوری که امام بهشت را برای مؤمنان محقق می ساخت و دشمنان امام به دوزخ محکوم می گردیدند. سنان از 559 هجری قمری قیامت روحانی را اعلام داشت. سنانیه خود را اهل صفا نامیده و زنان و مردان با نوشیدن شراب اختلاط می یافتند و حتی از خواهر یا دخترانشان نمی گذشتند، ولی برخی این گفته ها را اتهاماتی دانسته اند که از سوی مخالفان آن ها مطرح شده است. سنانیه در زمان زعامت راشدالدین، قلمرو سیاسی خود را تا حلب، [[بعلبک]]، [[حماة]] و [[دمشق]] توسعه بخشیدند و چندین قلعه از سرزمین های رومیان را به تصرف درآوردند. با حملات مغولان به الموت و پس از آن به سایر قلاع اسماعیلیان شام (658هـ. ق) و با فشارهای پادشاهان ممالیک، به تدریج از اقتدار نزاریان کاسته شد و از نیمه اول سده هشتم هجری قمری آنان به صورت گروه مذهبی نه دولت و حاکمیت سیاسی درآمدند. ولی سنانیه به مثابه یک فرقه دینی یا اقتدار سیاسی دوام نیافت. پس از سنان یک نفر داعی ایرانی به نام [[ابومنصور بن محمد یا نصیر عجمی]] به جای او نشست، ولی دیری نگذشت که جامعه نزاریان شام بار دیگر زیر فرمان حکام الموت قرار گرفت ». <ref> [[دائرة المعارف تشیع]]، ج9، ص300</ref><br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%AC%D9%88&diff=30464نورجو2023-10-11T10:39:01Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>یا: [[نورجویه]]<br />
<br />
از [[صوفیه نقشبندیه]].<br />
<br />
[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] پس از آن که از این فرقه یاد می کند می نویسد: «طریقه نورجو که به دست [[سعید نورسی]] (1873ـ 1960میلادی) ملقب به بدیع الزمان تأسیس شد و از زیرشاخه های نقشبندیه است، پس از مرگ بدیع الزمان در [[ترکیه]] نفوذ یافت. این طریقه میان طبقه روشنفکر طرفدارانی دارد. <ref> [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]، ج15، ص433</ref><br />
<br />
ایشان همان [[نورسیه]] می باشند و ظاهراً نام نورجو به مناسبت بر ایشان اطلاق شده است.<br />
<br />
ن ک: [[نورسیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B5%D8%B1%D9%87&diff=30463نواصره2023-10-11T10:37:57Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div><br />
از [[نصیریه (نصیریه)|نصیریه]]. <ref> [[خطط الشام]]، [[محمد کردعلی]]، ج6، ص261 / [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص452 / [[مذاهب الاسلامیین]]، [[عبدالرحمن بدوی]]، ص1240 / [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص664</ref><br />
<br />
ن ک: [[نصیریه (نصیریه)|نصیریه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B5%D8%A8&diff=30462نواصب2023-10-11T10:37:41Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[ناصبه]]. <ref> [[تبصرة العوام]]، [[مرتضی رازی]]، ص28و208و209 / [[الخوارج فی العصر الاموی]]، [[نایف معروف]]، ص194 / [[الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة]]، [[صلاح ابوسعود]]، ص99 / [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص451 / [[مشارق الانوار]]، ص205 / [[معجم الفرق الاسلامیة]]، [[عارف تامر]]، ص12 / [[النقض فی بعض مثالب النواصب]]، [[فخر رازی]] </ref><br />
<br />
[[شریف یحیی الامین]] ایشان را همان گروهی که بغض و عداوت [[علی علیه السلام]] را دارا هستند، معرفی می کند. وی هم چنین می نویسد: «نام دیگر ایشان [[اهل نصب]] و نواصب است» و در عین حال می نویسد: «بیشتر ایشان از [[خوارج]] می باشند». <ref> [[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص271</ref><br />
<br />
[[محمود بشبیشی]] در [[الفرق الاسلامیة]] به اسامی مختلف خوارج اشاره کرده و از جمله آن ها از ناصبه نام می برد و می نویسد: «ایشان را خوارج می نامند چرا که سیدنا علی (علیه السلام) را دشنام می گویند.» <ref> [[الفرق الاسلامیة]]، [[محمود بشبیشی]]، ص41</ref><br />
<br />
ن ک: [[ناصبه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%87&diff=30461نقلیه2023-10-11T10:37:20Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[بقلیه]].<br />
<br />
ن ک: [[بقلیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%81%DB%8C%D8%B3%DB%8C%D9%87&diff=30460نفیسیه2023-10-11T10:37:04Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[شیعه]]. <ref> [[خاندان نوبختی]]، [[عباس اقبال]]، ص266 / [[فرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، ص106و108 / [[الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة]]، [[صلاح ابوسعود]]، ص91 / [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص447 / [[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص282 / [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص659</ref><br />
<br />
نفیسیه طرفداران امامت محمد پسـر امـام دهم در حیات [[امام هادی]] (علیه السلام) و معتقد به امامت [[جعفر کذّاب]] بعد از محمد هستند. ایشان معتقدند که امامت جعفر به وسیله نصّ محمد بر این امر که به وسیله نفیس غلام امام دهم (علیه السلام) منتقل شده، تحقق یافته است. این گروه منکر امامت [[امام عسکری]] (علیه السلام) بوده اند. <ref> [[المقالات و الفرق]]، [[سعد اشعری]]، ص113</ref><br />
<br />
برای شرح مفصل ن ک: [[جعفریه (قائلین به امامت جعفر بن علی الهادی معروف به کذاب)|جعفریه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%81%D9%84%DB%8C%D9%87&diff=30459نفلیه2023-10-11T10:36:39Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[قرامطه]]. <ref> [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]]، [[ابن ندیم]]، ص257</ref><br />
<br />
[[ابن جریر طبری]] در شرح احوالات قرامطه می نویسد: «گروهی از قرامطه که نفلیه شناخته می شوند در منطقه اطراف فرات ظاهر شدند... و فساد بسیار کردند... از مخالفین خود جریمه گرفتند.» <ref> [[تاریخ الرسل و الملوک]]، [[ابن جریر طبری]]، ج9، ص175</ref><br />
<br />
ن ک: [[بقلیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%81%D8%B3%DB%8C%D9%87&diff=30458نفسیه2023-10-11T10:36:21Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>احتمالاًً مصحّف [[نفیسیه]]. <ref> [[تحفة اثنی عشریة]]، [[غلام حلیم دهلوی]]، ص15</ref><br />
<br />
ن ک: [[نفیسیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C%D9%88%D9%86&diff=30457نوبیون2023-10-11T10:36:01Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[انصار]] <ref> [[الموسوعة المیسّرة فی الأدیان و المذاهب و الاحزاب المعاصرة]]، [[مانع بن حماد جهنی]]، ج1، ص433</ref><br />
<br />
ن ک: [[انصار]]<br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B9%D9%85%D8%AA%DB%8C%D9%87&diff=30456نعمتیه2023-10-11T10:35:33Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[نعمت اللهیه]] <ref>[[المآثر و الآثار]]، [[اعتماد السلطنه]]، ص125</ref><br />
<br />
ن ک: [[نعمت اللهیه]]<br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B9%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%DB%8C%D9%87&diff=30455نعمت اللهیه2023-10-11T10:35:05Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]]. <ref> [[ریاض السیاحة]]، [[زین العابدین شیروانی]]، ص343 / [[سلسله های صوفیه ایران]]، [[مدرسی چهاردهی]]، ص140 / [[سیری در تصوف ایران در شرح حال مشایخ و اقطاب]]، [[مدرسی چهاردهی]]، ص188 / [[الفکر الشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر]]، [[کامل مصطفی الشیبی]]، ص178 / [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص447 / [[موسوعة الصوفیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص983</ref><br />
<br />
[[مدرسی چهاردهی]]، سلسله های [[سهروردیه]]، [[چَشتیه]] و نعمت اللهیه را منشعب از [[قادریه]] به حساب آورده است و در جای دیگر می نویسد: قادریه به فرق: [[صوله ای ها]]، [[ کنزائی ها]] و [[خالدی ها]] تقسیم شده اند. <ref> [[سلسله های صوفیه ایران]]، [[مدرسی چهاردهی]]، ص102</ref><br />
<br />
[[لویی ماسینیون]] ایشان را طریقتی که تنها [[شیعه]] بوده و در [[کرمان]] هستند و از [[قادریه یافعیه]] منشعب شده اند دانسته است. مؤسس این فرقه، در سال 1430 میلادی وفات کرده است. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج15، ص186</ref><br />
<br />
ن ک: [[شاه نعمت اللهیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B9%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%DB%8C_%D8%B3%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C&diff=30454نعمت اللهی سلطان علیشاهی2023-10-11T10:34:45Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[نعمت اللهیه]]. <ref> [[سیری در تصوف ایران در شرح حال مشایخ و اقطاب]]، [[مدرسی چهاردهی]]، ص188</ref><br />
<br />
همان [[گنابادیه]]<br />
<br />
ن ک: [[گنابادیه]]<br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=30453نظریه2023-10-11T10:34:01Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]]<br />
<br />
همان [[تلقینیه]]<br />
<br />
[[سرجان ملکم]] فرقه سیزدهم از فرق صوفیه را تلقینیه معرفی کرده و می نویسد: «ایشان را نظریه نیز گویند و این طایفه قرائت کتب را در حرکت [[متصوفه]] حرام دانند و از این کتب نیز گویند چیزی معلوم نشود مگر به آموزگاری مرشد کامل. و یک ساعت صحبت وی را مفیدتر از هفتادسال خدمت ملّا دانند. این طایفه غالباً خرقه پوشند و کلاه نمدی بر سر گذارند. از علوم دنیوی انکار کنند. چندی به خلوت و عزلت و صوم و ریاضت به سر برند و پس از آن مدعی امور خفیه شوند.» <ref> [[تاریخ ایران]]، [[سرجان ملکم]]، ج2، ص138</ref><br />
<br />
ن ک: [[تلقینیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=30452نظریه2023-10-11T10:33:01Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]]<br />
همان [[تلقینیه]]<br />
<br />
[[سرجان ملکم]] فرقه سیزدهم از فرق صوفیه را تلقینیه معرفی کرده و می نویسد: «ایشان را نظریه نیز گویند و این طایفه قرائت کتب را در حرکت [[متصوفه]] حرام دانند و از این کتب نیز گویند چیزی معلوم نشود مگر به آموزگاری مرشد کامل. و یک ساعت صحبت وی را مفیدتر از هفتادسال خدمت ملّا دانند. این طایفه غالباً خرقه پوشند و کلاه نمدی بر سر گذارند. از علوم دنیوی انکار کنند. چندی به خلوت و عزلت و صوم و ریاضت به سر برند و پس از آن مدعی امور خفیه شوند.» <ref> [[تاریخ ایران]]، [[سرجان ملکم]]، ج2، ص138</ref><br />
<br />
ن ک: [[تلقینیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=30451نظریه2023-10-11T10:32:40Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]]<br />
همان [[تلقینیه]]<br />
<br />
[[سرجان ملکم]] فرقه سیزدهم از فرق صوفیه را تلقینیه معرفی کرده و می نویسد: «ایشان را نظریه نیز گویند و این طایفه قرائت کتب را در حرکت [[متصوفه]] حرام دانند و از این کتب نیز گویند چیزی معلوم نشود مگر به آموزگاری مرشد کامل. و یک ساعت صحبت وی را مفیدتر از هفتادسال خدمت ملّا دانند. این طایفه غالباً خرقه پوشند و کلاه نمدی بر سر گذارند. از علوم دنیوی انکار کنند. چندی به خلوت و عزلت و صوم و ریاضت به سر برند و پس از آن مدعی امور خفیه شوند.» <ref> [[تاریخ ایران]]، [[سرجان ملکم]]، ج2، ص138</ref><br />
<br />
ن ک: [[تلقینیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=30450نظریه2023-10-11T10:32:29Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]]<br />
همان [[تلقینیه]].<br />
<br />
[[سرجان ملکم]] فرقه سیزدهم از فرق صوفیه را تلقینیه معرفی کرده و می نویسد: «ایشان را نظریه نیز گویند و این طایفه قرائت کتب را در حرکت [[متصوفه]] حرام دانند و از این کتب نیز گویند چیزی معلوم نشود مگر به آموزگاری مرشد کامل. و یک ساعت صحبت وی را مفیدتر از هفتادسال خدمت ملّا دانند. این طایفه غالباً خرقه پوشند و کلاه نمدی بر سر گذارند. از علوم دنیوی انکار کنند. چندی به خلوت و عزلت و صوم و ریاضت به سر برند و پس از آن مدعی امور خفیه شوند.» <ref> [[تاریخ ایران]]، [[سرجان ملکم]]، ج2، ص138</ref><br />
<br />
ن ک: [[تلقینیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87&diff=30449نعمانیه2023-10-11T10:32:06Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[شیعه]]. <ref> [[جامع الفرق و المذاهب الاسلامیة]]، [[امیر مهنا]] و [[علی خریس]]، ص205 / [[رجال النجاشی]]، [[احمد بن علی نجاشی]]، ص325 / [[الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة]]، [[صلاح ابوسعود]]، ص68 / [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص446 / [[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص280 / [[الفهرست طوسی|الفهرست]]، [[شیخ طوسی]]، ص131 / [[مقباس الهدایة فی علم الدرایة]]، [[عبدالله مامقانی]]، ص88 / [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص658 / [[نفائس الفنون فی عرایس العیون]]، [[شمس الدین محمد آملی]]، ج2، ص280</ref><br />
<br />
همان [[شیطانیه]].<br />
<br />
[[ابوالحسن اشعری]] عقیده [[مؤمن الطاق|شیطان الطاق]] را بدون این که به نام فرقه نعمانیه اشاره کند چنین برمی شمارد: «خداوند عالم است ولی هرگاه اراده کند علم به اشیاء پیدا کند ولی قبل از آنکه اراده کند، محال است که بداند.» <ref> [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، [[ابوالحسن اشعری]]، ج1، ص111</ref><br />
<br />
[[محمد شهرستانی]] به نام نعمانیه اشاره کرده و می نویسد: «ایشان اصحاب ابی جعفر محمد بن نعمان احول ملقب به شیطان الطاق می باشند. ایشان شیطانیه هم نام دارند. [[شیعه]] می گویند وی [[مؤمن الطاق]] است. وی شاگرد باقر (علیه السلام) است و اسراری از احوال و علوم را به وی نسبت می دهد.» وی سپس همان مطالب اشعری را تماماً نقل کرده و اضافه می کند: «وی معتقد است خداوند نوری است به صورت انسان ربّانی، جسم نیست ولی چون در روایت آمده خداوند آدم را به صورت خود خلق کرد باید روایت را تصدیق کرد.» <ref> [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستانی]]، ج1، ص166</ref><br />
<br />
ن ک: [[شیطانیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=30448نظریه2023-10-11T10:31:35Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]]. همان [[تلقینیه]].<br />
<br />
[[سرجان ملکم]] فرقه سیزدهم از فرق صوفیه را تلقینیه معرفی کرده و می نویسد: «ایشان را نظریه نیز گویند و این طایفه قرائت کتب را در حرکت [[متصوفه]] حرام دانند و از این کتب نیز گویند چیزی معلوم نشود مگر به آموزگاری مرشد کامل. و یک ساعت صحبت وی را مفیدتر از هفتادسال خدمت ملّا دانند. این طایفه غالباً خرقه پوشند و کلاه نمدی بر سر گذارند. از علوم دنیوی انکار کنند. چندی به خلوت و عزلت و صوم و ریاضت به سر برند و پس از آن مدعی امور خفیه شوند.» <ref> [[تاریخ ایران]]، [[سرجان ملکم]]، ج2، ص138</ref><br />
<br />
ن ک: [[تلقینیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D9%90%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87&diff=30447نِظامیه2023-10-11T10:31:07Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[صوفیه چَشتیه]].<br />
<br />
ایشان پیروان [[نظام الدین اولیاء]] (630 ـ 725هـ.ق) می باشند. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج6، ص466 / [[معجم الفرق الاسلامیة]]، [[عارف تامر]]، ص103</ref><br />
<br />
[[عارف تامر]] ابتدا چَشتیه را به دو طریقه نظامیه و [[صابریه]] تقسیم می کند و سپس می نویسد: « نظامیه به شعبه های بسیاری تقسیم شدند که از جمله آن ها، [[کیسو درازیه]] [[گیسو درازیه]]، [[حسامیه]]، [[صفویه (از نظامیه)|صفویه]]، [[فخریه (از صوفیه نظامیه چَشتیه)|فخریه]] و صابریه می باشند.» <ref> [[معجم الفرق الاسلامیة]]، [[عارف تامر]]، ص104</ref> <br />
<br />
[[دانشنامه جهان اسلام]] ضمن بیان شاخه های فرعی سلسله [[چَشتیه]] به سلسله [[کرمانیه]] و [[کریمیه]] اشاره کرده و می نویسد: «[[فرید الدین گنج شکر]] شاخه سوم به نام [[فریدیه]] را بنیان نهاد که از آن دو اهمیت بیشتری داشت. پس از مرگ فرید الدین دو تن از خلفای او، نظام الدین اولیاء ملقب به محبوب الهی در [[دهلی]] و [[علاء الدین علی بن احمد صابر]] در [[کلیر]]، این شاخه را به دو شعبه نظامیه و صابریه تقسیم کردند. هرچند این دو شاخه نیز انشعاب هایی دارند، اما مردم آن ها را به نام دو شاخه اصلی نظامیه و صابریه می شناسند.» <ref> [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج11، ص831</ref><br />
<br />
ن ک: [[چَشتیه]].<br />
<br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%AD%DB%8C%D9%87&diff=30446نصوحیه2023-10-11T10:30:43Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[صوفیه خلوتیه]].<br />
<br />
[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] در شرح فرقه[[ابراهیمیه (از صوفیه)|ابراهیمیه]] می نویسد: «[[گولپینارلی]] از طریقتی به نام ابراهیمیه نام می برد که به وسیله [[ابراهیم قوش اَطه لی]] (م:1264هـ.ق) تأسیس شده و نام دیگرش [[قوش اطائیه]] است، این طریقه از نصوحیه منشعب شده که شاخه ای از [[شعبانیه]] و آن هم انشعابی است از خلوتیه. اما، امام خلوتیه، [[ابراهیم زاهد گیلانی]] است.» <ref>[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]، ج2، ص550</ref><br />
<br />
ن ک: [[قوش اطائیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=30445نزاریه2023-10-11T10:30:07Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[اسماعیلیه (اسماعیلیه)|اسماعیلیه]]. <ref> [[تاریخ الاسماعیلیة]]، [[عارف تامر]]، ج1، ص93 / [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص441 / [[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص276 / [[مذاهب الاسلامیین]]، [[عبدالرحمن بدوی]]، ص1096 / [[معجم الفرق الاسلامیة]]، [[عارف تامر]]، ص122 / [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص650</ref><br />
<br />
[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] دربـاره ایـن فـرقـه مـی نـویسـد: «پـس از مـرگ خلیفـه [[المستنصر بالله فاطمی|المستنصر بالله]] (خلیفـه [[فاطمیون]] [[مصر]] )، [[افضـل]] پسـر [[بدر الجمالی]] که در مقام وزارت، اقتداری تمام داشت، توانست به قصد مستحکم ساختن موقعیت خود و با اعمال نفوذ، [[نزار بن مستنصر|نزار]] فرزند ارشد المستنصر را که نص امامت و خلافت بر او قرار گرفته بود، از حقوق خود محروم کند و در عوض جوان ترین برادر او ابوالقاسم احمد را با لقب [[المستعلی بالله]] جایگزین وی سازد. افضل به سرعت مقامات عالی رتبه دولت و دعوت فاطمیان را وادار کرد تا با مستعلی بیعت کنند و او را به جانشینی المستنصر بشناسند. این اقدام بی سابقه، نهضت اسماعیلیه را با بحران شدیدی مواجه ساخت و اسماعیلیان که تا آن زمان نهضت واحدی را تشکیل می دادند، به زودی به دو شاخه اصلی [[مستعلویه]] و نزاریه منقسم شدند. در اواخر سال 488 هجری قمری نزار همراه یکی از پسرانش به دستور مستعلی در زندان به قتل رسید.<br />
<br />
افتراق در جماعت اسماعیلیه به این دو شاخه که از همان ابتدا رقبای متخاصم یکدیگر شدند، به تضعیف کلی و غیر قابل جبران دعوت اسماعیلیه انجامید. اکثر اسماعیلیان مصر و تمامی جماعت اسماعیلی [[یمن]] و [[گجرات]] و بسیاری از اسماعیلیان [[شام]] امامت مستعلی را پذیرفتند، ولی گروه بزرگی از اسماعیلیان شام و تمامی اسماعیلیان [[عراق]] و [[ایران]] و احتمالاًً [[بدخشان]] و [[ماوراءالنهر]] به نص اول المستنصر بالله وفادار ماندند و نزار را به عنوان نوزدهمین امام خود و جانشین به حق پدرش قبول کردند. در قرون بعدی، مستعلویان و نزاریان به ترتیب در قسمتهای غربی و شرقی دنیای اسلام به بسط دعوتهای مستقل خود پرداختند و مسیرهای مذهبی ـ سیاسی کاملاً مجزایی را طی کردند.» <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج8، ص695</ref><br />
<br />
این دائرة المعارف در ادامه به تاریخچه مستعلویه اشاره کرده (رک: [[مستعلویه]] ) و سپس درباره نزاریه می نویسد: «تاریخ متقدم نزاریان از تاریخ حکومت ضد سلجوقی [[الموت]] به رهبری [[حسن صباح]] تفکیک ناپذیر است. حکومت اسماعیلی در قلعه ها که اندکی پیش از بروز اختلاف نزاری مستعلوی در سلسله جبال البرز شکل گرفته بود، بلافاصله پس از این اختلاف، مهم ترین پایگاه فرقه نزاری گشت. این حکومت که مرکزش معمولاًً در قلعه مستحکم کوهستانی الموت، واقع در نزدیکی [[طالقان (قزوین)|طالقان]] [[قزوین]]، قرار داشت، به نهضت نزاریه قدرت سیاسی مهمی بخشیده بود و عاقبت تنها در مقابل حملات بی امان مغولان منقرض شد. حسن صباح که در واقع دعوت مستقل نزاریه را بنیان نهاده بود، ارتباطات آن دعوت و شخص خود را با [[قاهره]] کاملاً قطع کرد.<br />
<br />
در دوره 171 ساله الموت، اسماعیلیان نزاری توانستند با رهبریهای اولیه حسن صباح، دعوت مستقل خود را که دیگر هیچ گونه ارتباطی با قاهره و حکومت فاطمی و دعوت مستعلویه نداشت، بنیان گذاری کنند و در نواحی مختلف، خاصه ایران و عراق و شام، بسط دهند. در زمینه تفکر و نظام نظری، نزاریان کمتر از مستعلویان ادامه دهنده سنن و تفکر اسماعیلیان فاطمی بودند، به طوری که از ابتدا مسلمانان غیر اسماعیلی نهضت آنها را دعوت جدید می خواندند و آن را متمایز از دعوت قدیم، یعنی دعوت اسماعیلیان فاطمی می دانستند. در واقع، اسماعیلیان نزاری ایران که از فارسی به عنوان زبان مذهبی خود نیز استفاده می کردند، رفته رفته با آثار دوره فاطمی بیگانه شدند؛ ولی در شام مکتوبات اسماعیلیان فاطمی تا حدودی مورد استفاده نزاریان آن دیار قرار گرفته است ؛ از این رو، آنها شماری از کتب آن دوره، از جمله آثار [[قاضی نعمان]] را حفظ کرده اند.<br />
<br />
نادیده نباید گرفت که پس از افتراق نزاری مستعلوی، نزاریان در شناخت امام خود با بحران مهمی مواجه بودند؛ با وجود اینکه از نزار، اعقاب ذکور برجای مانده بود، هیچ یک از آنان پس از مرگ نزار به طور علنی مدعی امامت نشدند و حسن صباح و دو جانشین بعدی وی، نام امام یا امامانی را پس از نزار ذکر نکردند. بر روی سکه هایی نیز که از زمان [[محمد بن بزرگ امید]] (م: 557هـ.ق)، سومین خداوند الموت، بر جا مانده، نام خود نزار به عنوان آخرین امام نزاری ذکر شده است، بدین ترتیب، در آن زمان نزاریان در واقع به دوره ستر دیگری داخل شده بودند و در چنان اوضاعی حسن صباح اندکی پس از افتراق نزاری مستعلوی ریاست عالی دعوت را در سرزمینهای شرقی به دست گرفته بود. در دوره ستر که امام نزاری از چشم پیروانش پنهان بود، حسن صباح به عنوان حجت امام مستور یا نماینده تام الاختیار وی شناخته شد، در حالی که نزاریان همچنان منتظر بودند تا توسط حسن از تاریخ ظهور قریب الوقوع امام خود و هویت وی آگاه شوند. به نظر می رسد که همزمان با تعویق تدریجی در ظهور امام نزاری، دو جانشین بعدی حسن نیز همچنان به عنوان حجت امام مستور تلقی می شده اند و بر همین اساس عالی ترین مرجع دعوت نزاریه بوده اند.<br />
<br />
به رغم فشارها و حملات ممتد سلجوقیان به قلاع و پایگاههای نزاریان، دعوت نزاریه با موفقیت کم و بیش در شهرها و نواحی کوهستانی ایران اشاعه می گردید و دامنه نفوذ آن گاه تا [[اصفهان]]، مقر حکومت سلجوقیان گسترش می یافت. از حدود سال 495 هجری قمری، حسن صباح فعالیتهای دعوت را به شام نیز بسط داد و از همان زمان پیوسته داعیانی از الموت، برای تشکل بخشیدن به نزاریان شام و رهبری آنها، و همچنین اشاعه دعوت در میان مسلمانان غیر اسماعیلی آنجا، به شام فرستاده می شدند. این داعیان که ریاست دعوت نزاریه را در شام بر عهده می گرفتند، در زمینه سیاستهای کلی مجری دستورهای الموت بودند.<br />
<br />
حسن صباح که مؤسس دولت و دعوت مستقل نزاریه بود و سیاستها و شیوه های کلی مبارزاتی نزاریان را شخصاً طراحی می کرد، متفکر برجسته ای نیز بود و آثار مهمی در زمینه تعالیم این شاخه از اسماعیلیه تألیف کرده بود. برخلاف اسماعیلیان فاطمی و مستعلوی، نزاریان از ابتدا، علاقه ای به تفکر در زمینه های جهان شناسی و تاریخ ادواری نشان نمی دادند و کوششهای خود را عمدتاًً صرف مطالعه نظریه شیعی درباره امامت و به ویژه اهمیت تعالیم امام اسماعیلی می کردند. حسن صباح خود رساله ای به زبان فارسی به نام فصول اربعه در این زمینه تألیف کرده بود که اکنون نایاب است. حسن که به اصل شیعی تعلیم با تأکید بر نقش و اهمیت منحصر به فرد تعالیم معلمان صادق در هر عصر بعد از [[پیامبر اسلام]] (صلی الله علیه و آله) اهتمام می ورزید، نه تنها موضع [[اهل سنت]] را در باب مسأله تعلیم باطل اعلام کرد، بلکه عقیده سنتی شیعیان متقدم را نیز مورد انتقاد قرار داد و سرانجام، با طرح مجدد مسأله به گونه جدیدی، نتیجه گیری کرد که معلم صادق و امام به حق همواره همان امام اسماعیلی است که در ضمن حقانیت و امامتش نیازی به هیچ گونه دلیل و برهانی ندارد. این نظریه تعلیم که تأکید بر استقلال مرجعیت و تعالیم هر یک از امامان داشت، زمینه فکری را برای اصلاحات اعتقادی نزاریان در دوره های بعد آماده ساخت. نظریه تعلیم آنچنان نقش عمده ای در اصول عقاید نزاریان نخستین احراز کرد که پیروان دعوت نزاریان به اهل تعلیم و [[تعلیمیه]] نیز معروف شدند.<br />
<br />
چهارمین خداوند الموت، [[حسن علی ذکره السلام| حسن دوم]] که نزاریان اصطلاح علی ذکره السلام را به نامش اضافه کردند و سرانجام، امامت وی را پذیرا شدند، بانی انقلابی عظیم در تعالیم اسماعیلیه نزاری گردید. حسن دوم که به تاریخ و تعالیم اسماعیلیان متقدم توجه خاص داشت و از علم تأویل نیز بهره کافی برده بود، در 557 هجری قمری، هنگامی که نزاریان هنوز وی را به عنوان فرزند محمد بن بزرگ امید (بزرگ امید جانشین حسن صباح) می شناختند، به ریاست دعوت و دولت نزاریان رسید و به سرعت مقدمات اصلاحات اعتقادی خود را فراهم کرد. در 17 رمضان 559 حسن دوم طی مراسم ویژه ای در الموت و در حضور گروههایی از نمایندگان جماعات نزاری مناطق مختلف، به عنوان داعی و حجت امام مستور خطبه ای ایراد کرد که ظاهراً از جانب شخص امام برای پیروانش ارسال شده بود. حسن طی آن مراسم از منبر ویژه ای خطاب به حاضران اعلام کرد که امام زمان شما را درود و رحمت فرستاده، و بندگان خاص گزیده خویش خوانده، و بار تکلیف شریعت از شما برگرفته، و شما را به قیامت رسانیده است.<br />
<br />
چند هفته بعد در 8 ذیقعده 559، همان خطبه و پیام امام به علاوه پیامی از جانب خود حسن که در آن اکنون خود را خلیفه امام نیز معرفی می کرد، طی مراسم مشابهی در مؤمن آباد، واقع در شرق [[بیرجند]] که مقر محتشم نزاریان [[قهستان]] بود، برای نزاریان آن منطقه قرائت شد. از آن سال به بعد، نزاریان همه ساله روز 17 رمضان را به عنوان عید قیامت جشن می گرفتند. طی این مراسم، حسن دوم وقوع قیامت و فرارسیدن آخرالزمان را اعلام کرده بود، یعنی همان دوره واپسین تاریخ مقدس که اسماعیلیان از آغاز تاریخ خود در انتظارش بودند و همان طور که در ارتباط با قیامت انتظار می رفته است و اسماعیلیان متقدم بیان کرده بودند، شریعت اسلام نیز می بایست منسوخ می گردید. در منابع تأکید شده که حسن دوم قیامت و معاد و بهشت و دوزخ را تأویل، و تعبیرهای روحانی و معنوی مختلفی از آنها ارائه می کرده است. بر این اساس، قیامت درواقع حاکی از تجلی حقیقت نامکتوم در ذات معنوی شخص امام نزاری بوده است و از این رو، مؤمنان، یعنی آنهایی که به دعوت نزاریه گرویده بودند و از امام نزاری پیروی می کردند، دیگر قادر به درک و شناخت حقیقت، یعنی باطن غایی شریعت، بودند.<br />
<br />
امام نزاری به عنوان شخصی که قیامت را اعلام کرده، و مؤمنان را از دوره شریعت به دوره قیامت رسانده بود، به مرتبه والاتر قائم قیامت دست یافته، دعوتش نیز دعوت قیامت بوده است. همان طور که اوضاع قیامت و زندگی در بهشت ایجاب می کرده است، مؤمنان دیگر مجبور به اجرای احکام شرعی و فرایض دینی نبودند، زیرا در آخرت که دوره حسابرسی است ـ به عکس این دنیا ـ همه «حساب » است و دیگر نیازی به «عمل » نخواهد بود. در فصولی که حسن دوم پس از اعلام قیامت به اطراف می فرستاده، به گونه های مختلف و به طور تلویحی وانمود می کرده است که خودش دست کم به معنای روحانی کلمه، همان امام زمان از اخلاف نزار بن مستنصر که نزاریان انتظارش را می کشیدند، بوده است، اگر چه در ظاهر او را فرزند محمد بن بزرگ امید دانسته بودند.<br />
<br />
در دوره [[نورالدین محمد دوم]] (561ـ607ق)، فرزند و جانشین حسن دوم، دعوت قیامت و تعالیم مربوط به آن ادامه پیدا کرد و به صورت دقیق تری تنظیم و تدوین یافت و محمد دوم در مواردی تعلیقات حسن دوم را صراحت بیشتر بخشید. در اواخر دوران محمد دوم، بعضی از نزاریان از انزوای جامعه نزاری تحت تعالیم قیامت ناخرسند شده بودند. حسن، فرزند و ولیعهد محمد دوم نیز به این گروه تعلق داشت و بلافاصله پس از آنکه با مرگ پدر در 607 هجری قمری به قدرت رسید، آشکارا طریقه اسلافش را نفی، و تعالیم قیامت را نسخ کرد. [[جلال الدین حسن سوم]] اعلام کرد که خودش به مذهب اهل سنت گرویده است و از پیروانش هم خواست تا شریعت را دقیقاًً، و به نحوی که مورد قبول اهل سنت است، مراعات کنند.<br />
<br />
سیاست حسن دوم در تبعیت از شریعت، در محافل نزاری پس از درگذشت او و جانشینی پسرش [[علاءالدین محمد سوم]]، چندان با جدیت دنبال نگردید و در عهد وی، تعالیم مربوط به دعوت قیامت بار دیگر تا حدودی در میان نزاریان ترویج می شد. در دوران محمد سوم، علمای نزاری کوشش کردند تا وجهی برای سیاستها و تعالیم ظاهراً متناقض مربوط به دوره های حسن دوم، محمد دوم (دعوت قیامت)، حسن سوم (سنی گرایی نزاریه) و محمد سوم (احیای قسمتهایی از تعالیم قیامت)، بیان کنند و نشان دهند که این تعالیم ظاهراً مختلف، در اصل منعکس کننده واقعیات معنوی همانند و حقایق یکسانی بودند؛ زیرا هر یک از امامان نزاری به اقتضای نیازهای زمان خود عمل کرده بودند. در نتیجه این کوششها که در آثار اسماعیلی منسوب به [[نصیرالدین طوسی]]، خاصه [[روضة التسلیم]]، انعکاس یافته است، تعالیم جدیدی تدوین شد که به نظریه ستر، با معنای جدیدی از مفهوم ستر، معروف شده است. بر پایه این نظریه، پذیرش شریعت اهل سنت در زمان حسن سوم به منزله بازگشت به حالت تقیه و دوره ستر بوده که طی آن بار دیگر «حقیقت » ـ به رغم آنکه امام خودش در استتار نبوده ـ همچنان در باطن دین مکتوم می مانده است ؛ ولی در زمان حسن دوم و محمد دوم که دوره قیامت بوده، معرفت حقیقت و معنویت امام برای جماعت نزاریه امکان پذیر شده، و از این رو، در آن دوره نیازی به پرده تقیه و اجرای دقیق احکام شرعی وجود نداشته است. بدین طریق، شریعت با تقیه که در دوره ستر واجب است، منطبق شد و حقیقت با قیامت انطباق یافت که همان دوره حقیقت است که در آن پرده تقیه برداشته می شود و دیگر نیازی به شریعت باقی نمی ماند» <ref> [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]، ج8، ص697</ref><br />
<br />
[[دانشنامه جهان اسلام]] درباره اندیشه قیامت در میان نزاریه می نویسد: «حسنِ دوم، که به حسن (علی ذکره السلام) شهرت یافت، بانی انقلابی در اصول عقاید نزاریان شد. وی در رمضان 559 در الموت فرا رسیدن قیامت را اعلام کرد و غسلِ شرع را از گردن پیروان خود برداشت. در این نظریه، بر پایه تأویل اسماعیلی، مفاهیم معاد و قیامت معانی رمزی و باطنی یافتند و قیامت به تجلی حقایق در ذات روحانی شخص امام اسماعیلی تعبیر شد.<br />
<br />
بدین ترتیب، کسانی که مذهب نزاری را پذیرفته بودند اکنون با معرفت امام نزاری به حقیقت دین یعنی باطن شریعت پی برده و به بهشت معنوی وارد شده بودند. امّا دیگران که از معرفت امام محروم بودند، چون از وجود روحانی بی بهره بودند، در دوزخ به سر می بردند. حسن دوم و فرزندش محمد شریعت را نیز نسخ کرده بودند، زیرا در دورِ قیامت و زندگی بهشتی تبعیت از احکام دین ضروری نیست. مثلاًً نزاریان به جای پنج بار نمازخواندن در شبانه روز، اکنون موظف بودند که همواره در قلوب خود به عبادت خداوند مشغول باشند. نسخ احکام شرعی در دور قیامت به حذف تقیه تعبیر می شد. در دور قیامت، مؤمنان فقط موظف به توجه حقیقت روحانی امام بودند، زیرا وی تجلی ذاتِ باری تعالی و مظهر کلمه و امر الهی محسوب می شد.<br />
<br />
در دور قیامت، عام یعنـی غیر نزاریان، « [[اهل تضاد]] » نام گرفتند، و نزاریان خود به دو گروه [[اهل ترتّب]] و [[اهل وحدت]] منقسم می شدند. اهل ترتّب همان افراد خاص و پیروان عادی امام نزاری بودند، ولی اهل وحدت یا [[اخصّ خاص]] نزاریانی بودند که به کل حقیقت دست یافته و حقیقت امام را شناخته و به رستگاری کامل رسیده بودند. نزاریان در اواخر دوره الموت تغییرات دیگری در اصول عقاید خود به وجود آوردند ولی نظریه قیامت همچنان رکن اصلی عقاید این فرقه باقی ماند.» <ref> [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج1، ص557</ref><br />
<br />
[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] سپس به دوره نزاریه پس از سقوط الموت اشاره کرده و می نویسد: «امامت و کل جماعت اسماعیلیان نزاری در ایران در 654 هجری قمری به دست مغولان منهدم نگردید؛ بلکه گروههای پراکنده ای از نزاریه همچنان در [[دیلم]] و قهستان باقی ماندند و شمار بسیاری از نزاریان خراسانی که از تیغ مغول رهایی یافته بودند، نیز به نواحی مجاور در [[افغانستان]] و [[سند]] مهاجرت کردند. در طی دو قرن که مبهم ترین دوران تاریخ نزاریان بعد از الموت است، جماعت نزاریه برای حفظ بقای خود مجبور بوده است تا به شدیدترین وجهی تقیه کند و به تدریج هویت واقعی خود را در پوشش ظاهری [[تصوف]] کتمان نماید. در این دوره از امامان نزاریه و ارتباط نزاریان با امامان خود تقریباً چیزی دانسته نیست. تألیفات اسماعیلیان نزاری نیز در این برهه از تاریخ، ناچیز بوده، و آثار بسیار معدودی از آن دوران به زبانهای فارسی و عربی و زبانهای رایج در [[هند]] که مورد استفاده نزاریان مناطق مختلف بوده، بر جا مانده است. از دانسته های محدود، این است که با مرگ [[شمس الدین محمد]]، بیست و هشتمین امام نزاری که در حدود 710 هجری قمری اتفاق افتاد، اولین انشعاب در جماعت نزاریه پدیدار گشت. [[مؤمن شاه]] و [[قاسم شاه]]، فرزندان شمس الدین محمد بر سر جانشینی پدر اختلاف پیدا کردند و امامت هر یک از آنها مورد پذیرش گروههایی از نزاریان قرار گرفت و در نتیجه جماعت نزاریه به دو شاخه [[مؤمن شاهی]](یا [[محمدشاهی]]) و [[قاسم شاهی]] منقسم گردید. ابتدا اکثر نزاریان شام و دیلم و بدخشان به شاخه مؤمن شاهی پیوستند و نزاریان قاسم شاهی ظاهراً تا مدتی در اقلیت بودند.<br />
<br />
درباره امامان مؤمن شاهی و فعالیتهای آنها اطلاعات محدودی در دست است و تنها اخباری جسته و گریخته از فعالیتهای برخی از آنان در دیلم، [[سلطانیه]] و هند رسیده است. چهلمین و آخرین امام نزاریان مؤمن شاهی، [[امیر محمد باقر]] بود که در 1210 هجری قمری برای آخرین بار با پیروان خود در شام تماس گرفت و دیگر از وی خبری نشد. هم اکنون، نزاریان مؤمن شاهی تنها در [[سوریه]]، در نواحی [[مصیاف]] و [[قدموس]]، یافت می شوند و در آنجا به [[جعفریه (از نزاریه مومن شاهیه)|جعفریه]] شهرت دارند. این شاخه از مؤمن شاهیان، ظاهراً با حفظ ویژگیهای اعتقادی نزاریه، هنوز در انتظار ظهور امام مستور خود از اعقاب امیر محمد باقر هستند و در احکام شرعی پیرو مذهب [[شافعی]] ند.<br />
<br />
در شاخه نزاری قاسم شاهی نیز امامان از مخفیگاههای مختلف خود در [[آذربایجان]]، فعالیتهای بسیار محدود دعوت خود را رهبری می کردند. در مورد قاسم شاه و دو جانشین وی [[اسلام شاه]] و[[ محمد بن اسلام شاه]]، اطلاعات چندانی در دست نیست. به نظر می رسد که اسلام شاه (م: حدود829هـ.ق و معاصر [[امیرتیمور]]) مقر خود را برای همیشه از آذربایجان به حومه [[قم]] در ایران مرکزی منتقل کرده بوده است ؛ به احتمال قوی در زمان همو قریه [[انجدان]]، واقع در [[دشت فراهان]] بین [[اراک]] و قم، به عنوان محل دائمی استقرار امامان قاسم شاهی و مرکز دعوتشان برگزیده شده بوده است. از هنگام سقوط الموت، امامان قاسم شاهی و پیروانشان در ایران تدریجاً به میزان قابل توجهی در پوشش تصوف تقیه می کردند و جماعت اسماعیلیان نزاری قاسم شاهی در ظاهر به صورت یکی از طریقه های صوفی درآمده بود و امامان قاسم شاهی نیز همانند قطبهای صوفی از عناوین مرشد و پیر و شیخ استفاده می کردند.<br />
<br />
از زمان [[مستنصر دوم]]، فرزند محمد بن اسلام شاه و سی و دومین امام قاسم شاهی که در حدود سال 868 هجری قمری به امامت رسید، دوره جدیدی در تاریخ نزاریان این شاخه آغاز شد که تا آخر قرن 11 هجری قمری به طول انجامید. طی این دو قرن که در تاریخ نزاریه به دوره انجدان معروف شده، مقر دعوت نزاریان قاسم شاهی همچنان در انجدان قرار داشته است. در دوره انجدان که دوره تجدید حیات در دعوت نزاریان قاسم شاهی بوده است، امامان این جماعت نه تنها پیروانی جدید یافتند، بلکه توانستند ارتباطات مستقیم خود را با گروههای پراکنده پیروانشان در نقاط دوردست، خاصه در هندوستان و [[آسیای مرکزی]] برقرار کنند و آن گروهها را تحت رهبری متمرکز درآورند. در این دوره، امامان قاسم شاهی مصراً اطاعت از امام وقت و پرداخت مرتب و کامل وجوهات مذهبی را به عنوان مهم ترین فرایض به پیروانشان که اکنون اهل حقیقت نیز خوانده می شدند، گوشزد می کردند.<br />
<br />
از اوایل دوره انجدان کار تألیف آثار اسماعیلیان نزاری نیز برای نخستین بار بعد از سقوط الموت احیا شد و مؤلفانی مانند [[ابواسحاق قهستانی]] (نیمه دوم قرن 9هـ.ق) و [[خیرخواه هراتی]] (م:حدودبعد از 960هـ.ق) دست به تألیف آثاری زدند که عمدتاًً بر اصول عقاید نزاریان در اواخر دوره الموت مبتنی بود. در نتیجه فعالیتهای گسترده داعیان قاسم شاهی که تا اواخر دوره انجدان بیشتر از عنوان معلم استفاده می کردند، دعوت این شاخه از نزاریه در بلاد مختلف [[خراسان]] و [[عراق عجم]] و [[کرمان]] و افغانستان و بدخشان و [[ترکستان]] و هندوستان گسترشی قابل ملاحظه یافت، به طوری که اکثر نزاریان مؤمن شاهی نیز تا اواخر قرن 11 هجری قمری پیرو امامان قاسم شاهی شده بودند.<br />
<br />
در دوره انجدان، امامان قاسم شاهی یکی از بزرگ ترین موفقیتهای خود را در شبه قاره هند به دست آوردند. تاریخ آغاز دعوت نزاریه در هند نامعلوم است و تألیفات مذهبی نزاریان هند معروف به گِنان که منعکس کننده روایات سنتی و حماسی فرقه ای و محلی است، از نظر اطلاعات تاریخی فاقد اهمیت است. در هر صورت، به نظر می رسد که دعوت نزاریه پیش از نیمه اول قرن 7 هجری قمری هیچ گونه فعالیتی در هند نداشته است. طبق روایات سنتی نزاریان هند، [[ستگور نور]] نخستین داعی نزاری بوده که از [[دیلمان]] به [[گجرات]] فرستاده شده، و در شهر [[پاتان]] موفقیتهای بسیاری کسب کرده بوده است ؛ ولی اطلاعات صحیح تر نشان می دهد که داعیان نزاری برای اولین بار در دهه های واپسین دوره الموت به سند گسیل شده اند و دعوت نزاریه تا مدتها پس از سقوط الموت در [[ملتان]] و دیگر بلاد سند متمرکز بوده است. پیر شمس الدین ظاهراً نخستین فردی بوده که در زمان قاسم شاه دعوت نزاریه را در ملتان تشکل داده بوده است ؛ نواده او [[پیر صدرالدین]]، بسیاری از هندوهایی را که به کاست لوهانا و دیگر کاستها تعلق داشتند، به کیش نزاری درآورد و به آنها لقب خوجه داد و ضمن توسعه دعوت در دیگر نواحی شبه قاره هند، در واقع، سازمان اجتماعی نزاریان هند، یا خوجه های نزاری را بنیان نهاد.<br />
<br />
پیرهایی که در هند به اشاعه تعالیم دعوت نزاری می پرداختند، تا مدتها توجه خاصی به اصول عقاید و سنتهای هندوها مبذول می داشتند و تعالیم خود را در قالبهای تفکر اساطیری هندوها، و به گونه های ویژه ای ارائه می کردند که برای هندوهای سند و گجرات قابل فهم باشد. در نتیجه، در تألیفات مذهبی خوجه ها، یعنی گنانهای مختلف که به پیرها منسوب هستند، به گونه های متفاوت اصول عقاید متقدم هندوها با تعالیم اسلام و شیعه و اسماعیلیه اختلاط پیدا کرده است. در گنانهای نزاری هیچ گونه اثری از عقاید اسماعیلیان متقدم در زمینه های جهان شناسی و تاریخ ادواری یافت نمی شود.<br />
<br />
از زمان امامت [[شاه نزار]] (1134هـ.ق)، مقر دعوت قاسم شاهی از انجدان منتقل شد و برای دوره ای میان قریه [[کهک]]، [[کرمان]] (و گاه [[شهر بابک]]) و [[یزد]] در انتقال بود. در جریانهای عهد افشاریه و زندیه، برخی از امامان قاسم شاهی به ایفای نقش سیاسی پرداختند و در اوایل عهد قاجار، [[امام حسن علی شاه]] که او نیز شخصی متنفذ بود، از سوی [[فتحعلی شاه قاجار]]، به لقب [[آقاخان]] ملقب شد. این لقب به طور موروثی مورد استفاده جانشینان وی نیز قرار گرفته است. وی در جریان فعالیتهای سیاسی خود در 1256 هجری قمری، پس از جمع آوری افراد و تجهیزات لازم و با حمایت پیروانش در شهر بابک، به خصوص ایلات خراسانی و عطاءاللهی آن ناحیه، با نیروهای دولتی در کرمان به جنگ و ستیز پرداخت. در 1257هجری قمری آقاخان در سرحد [[بلوچستان]] از بیگلربیگی کرمان که در رأس یک لشکر 25 هزار نفری به تعقیب وی پرداخته بود، به سختی شکست خورد و به افغانستان پناهنده شد و بدین ترتیب، دوران امامت نزاریان قاسم شاهی در ایران برای همیشه به پایان رسید. از آن به بعد، روابط نزدیکی بین [[آقاخان|آقاخان اول]] و دستگاه امپراتوری [[بریتانیا]] در هندوستان برقرار شد که به استقرار و استحکام موقعیت مذهبی امام نزاری در آن شبه قاره انجامید. آقاخان اول پس از گذراندن مدت زمانی در افغانستان و سند و [[کلکته]]، و مأیوس شدن از مراجعت به ایران سرانجام، در 1265ق شهر [[بمبئی]] را مقر دائمی خود قرار داد و در آنجا تشکیلات وسیعی برای رهبری خوجه های نزاری و پیروان دیگرش در خارج از هندوستان به وجود آورد.<br />
<br />
اکنون جماعت چند میلیونی اسماعیلیان نزاری قاسم شاهی عمدتاًً در کشورهای آسیایی، مانند هند، پاکستان، [[بنگلادش]]، [[چین]] (در [[یارکند]] و [[کاشغر]] )، افغانستان، ایران، سوریه و [[تاجیکستان]] (خاصه [[بدخشان]])، و در کشورهای افریقایی، خاصه [[کنیا]] و [[تانزانیا]]، به صورت اقلیتهای کوچک مذهبی پراکنده هستند.<br />
<br />
در شبه قاره هند [[خوجه]] های نزاری عمدتاًً در نواحی سند، [[کاچ]]، گجرات و بمبئی زندگی می کنند و گروههای دیگری از نزاریان قاسم شاهی در نواحی [[چیترال]]، [[گلگیت]] و [[هونزا]] در شمال [[جامو و کشمیر]]، و شمال غرب پاکستان یافت می شوند که در منطقه با نام محلی [[مولایی]] شهرت دارند. افزون بر آن، از حدود سال 1970میلادی، شمار بسیاری از خوجه های نزاری از هند و پاکستان و نیز افریقا به کشورهای غربی، خاصه [[آمریکای شمالی]] و [[انگلستان]] مهاجرت کرده اند. در نتیجه، اسماعیلیان نزاری پیرو آقاخان اکنون متعلق به یک جامعه بین المللی و بسیار پراکنده با نژادها و زبانهای مختلفند که تنها از لحاظ اصول عقاید مذهبی و میراث تاریخی فرقه ای صاحب وجوه مشترکی هستند.» <ref> [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]، ج8، ص699</ref> <br />
<br />
اگرچه مطالبی که در این قسمت آورده شده است از [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] انتخاب شده که دارای جایگاه علمی معتبری است، اما ذکر این نکته نیز لازم است که به نظر می رسد نویسنده محترم این مقاله بیشتر از منابعی استفاده نموده است که توسط نزاریان نوشته شده یا عقاید و اندیشه های آنان را حمایت می کند. لذا مطالب این مقاله در خصوص مستعلویان جای بحث دارد به خصوص در قسمت مربوط به جانشینی المستنصر و امامت پس از او، زیرا آنچه در این مقاله آمده است به گونه ای است که نزار را حقیقتاً جانشین و امام پس از المستنصر بالله می داند در حالی که این موضوع در منابع اسماعیلیان مستعلوی به گونه ای دیگر بیان شده است. به استناد منابع مورد تأیید مستعلویان در ابتدا قرار بود نزار جانشین المستنصر باشد اما در آخرین روزهای حیات المستنصر او به دلایلی نص جانشینی و امامت بعد از خود را تغییر داده و احمد (المستعلی بالله) فرزند کوچکتر خود را انتخاب نمود. این موضوع با آنچه در منابع نزاری آمده که دلیل این تغییر در جانشینی مستنصر را حمایت افضل بن بدرالجمالی از مستعلی و روی کار آمدن مستعلی توسط افضل می داند، مباینت دارد البته این نکته را نمی توان فراموش کرد که افضل در تثبیت قدرت مستعلی و حمایت همه جانبه از او نقش بسیار مهمی را دارد. در خصوص آنچه بیان شد کتاب [[الهدایة الآمریة فی ابطال دعوی النزاریة]] که توسط الآمر باحکام الله دهمین خلیفه فاطمی و جانشین مستعلی نگاشته شده است اهمیت بسیاری دارا می باشد بعدها نیز مستعلویان در این باره آثار بسیاری تألیف نمودند که از مهمترین آن ها می توان به کتاب [[عیون الاخبار]] که توسط [[داعی ادریس عماد الدین]] نگاشته شده است، اشاره نمود.<br />
<br />
ایضاً ن ک: [[قاسم شاهیه]]. <br />
<br />
[[پرونده:Nazaryan.jpg|قاب|وسط]]<br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%87&diff=30444نحلیه2023-10-11T10:29:14Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[کیسانیه (کیسانیه)|کیسانیه]]. <ref>[[خاندان نوبختی]]، [[عباس اقبال]]، ص266 / [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص141 / [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص650</ref><br />
<br />
ایشان پیروان [[حسن بن علی بن وَرْضَند نحلی]] می باشند.<br />
<br />
[[شریف یحیی الامین]] نام وی را حسن بن علی بن ورضند نحلی (به ضاء منقوطه) ضبط کرده است. <ref>[[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص275</ref><br />
<br />
[[ابن حزم]] در [[الفصل فی الملل و الاهواء و النحل]] می نویسد: «در میان کیسانیه کسی یافت می شود که می گوید دنیا تا به ابد فانی نمی شود. و از ایشان است (معلوم نیست که از کیسانیه و یا از این گروه خاص از کیسانیه) طائفه ای که نحلیه نامیده می شوند. ایشان منسوب به حسن بن علی بن ورضد نحلی هستند. وی از اهـالی [[نفطه]] در [[آفریقا]] بوده سپس بـه [[سوس]] آمده، امیر آن شهر [[احمـد بن ادریس بن یحیی بـن ادریس]] که از سـادات حسنی بـود را به همراه اهالی آن شهر گمراه کرد. و اینک در این شهر ایشان بسیارند و کفر خویش را آشکار می کنند. نماز آن ها بر خلاف نماز مسلمانان است. ایشان می گویند امامت در فرزنـدان [[حسن بـن علی بن ابی طالب]] (علیهم السلام) است و نـه در فـرزنـدان حسین (علیه السلام).» <ref>[[الفصل فی الملل و الاهواء و النحل]]، [[ابن حزم]]، ج3، ص116</ref><br />
<br />
ن ک: [[بجلیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%D8%A7%D8%B2_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AC)&diff=30443نجدیه (از خوارج)2023-10-11T10:28:55Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[نجدات]].<br />
<ref>[[تاج العروس]]، ذیل عنوان / [[تاریخ الفرق الاسلامیة]]، [[محمد خلیل الزین]]، ص100 / [[التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع]]، [[محمد ملطی شافعی]]، ص52 / [[حرکة الخوارج]] ، دکتر [[لطیفه البکای]]، ص166 / [[الخوارج فی العصر الاموی]]، [[نایف معروف]]، ص227 / [[الفرق الاسلامیة(کرمانی)|الفرق الاسلامیة]]، [[شمس الدین محمد کرمانی]]، ص 66 / [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص438 / [[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص275 / [[الملل و النحل]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص57</ref><br />
<br />
ن ک: [[نجدات]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87&diff=30442نجدانیه2023-10-11T10:28:38Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>مصحف [[نجداتیه]]. <ref>[[نفائس الفنون فی عرایس العیون]]، [[شمس الدین محمد آملی]]، ج2، ص273</ref><br />
<br />
ن ک: [[نجداتیه]]. <br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D9%87&diff=30441نجداتیه2023-10-11T10:28:21Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[نجدات]]. <ref>[[بیان الادیان]]، [[ابوالقاسم بلخی]]، ص82</ref><br />
<br />
ن ک: [[نجدات]].<br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D8%AA&diff=30440نجدات2023-10-11T10:28:02Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[خوارج]]. <ref>[[الاغاني]]، [[ابوالفرج اصفهاني]]، ج12، ص25و27 / [[اخبار الطوال]]، [[ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری]]، ص313 / [[البدء و التاريخ]]، [[مطهر مقدسي]]، ج5، ص139 / [[تاريخ الرسل و الملوک]]، [[ابن جرير طبري]]، ج5، ص274 / [[تبصرة العوام]]، [[مرتضي رازي]]، ص38 / [[التنبيه و الرد]]، [[ابی الحسین ملطی]] ص52 / [[جامع الفرق و المذاهب الاسلامية]]، [[امير مهنا]] و [[علي خريس]]، ص203 / [[الخوارج في العصر الاموي]]، [[نايف معروف]]، ص146 / [[الفرق بين الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادي]]، ص105 / [[فرهنگ نامه فرقه هاي اسلامي]]، [[شريف يحيي الامين]]، ص273 / [[الفصل في الملل و الاهواء و النحل]]، [[ابن حزم]]، ج3، ص125 / [[قاموس المذاهب و الاديان]]، [[حسين علي حمد]]، ص208 / [[الکامل]]، [[مبرد]]، ج2، ص129 / [[معجم الفرق الاسلامية]]، [[عارف تامر]]، ص13 / [[مفاتيح العلوم]]، [[محمد بن احمد خوارزمي]]، ص45 / [[مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين]]، [[ابوالحسن اشعري]]، ج1، ص174 / [[الملل و النحل]]، [[عبدالقاهر بغدادي]]، ص65 / [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستاني]]، ص112 / [[المنية و الامل في شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن يحيي بن مرتضي]]، ص104 / [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامية]]، [[عبدالمنعم حفني]]، ص648 / [[المهدية في الاسلام]]، [[سعد محمد حسن]]، ص13 / [[نشأة الفرق الاسلامية]]، [[محمد حمزه]]، ص51</ref><br />
<br />
ايشان پيروان [[نجدة بن عامر]] مي باشند.<br />
<br />
نجدة بن عامر بن عبدالله حروري حنفي از بزرگان خوارج است. وي در ابتدا از ياران [[نافع بن ازرق]] بود و سپس از [[ازارقه]] جدا گرديده و فرقه مستقلي را بنا گذارد.<br />
<br />
اين گروه پس از مرگ [[يزيد بن معاوية]] (م:64هـ.ق) در [[يمامه]] قيام کرده و چندي نيز بر [[مدينه]] تسلط يافتند. از زمره کار هايي که اين فرد در مدينه انجام داد به اسارت درآوردن دو دختر [[عثمان بن عفان]] است. <br />
<br />
ن ک: پاورقی [[فُدیکیه]]. <ref> [[لسان الميزان]]، [[ابن حجر عسقلاني]]، ج7، ص168 / [[المنجـد]]، [[يمامه]] / [[الکامل في التاريخ]]، [[ابن اثير]]، ج3، ص395 / [[مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين]]، [[ابوالحسن اشعري]]، ج1، ص174</ref><br />
<br />
[[احمد بن علي مقريزي]] علت نام گذاري ايشان به نجدات (و نه نجديه) را تفاوت گذاشتن بين آن ها و کساني که منسوب به [[نجد]] مي باشند، برمي شمارد. وي مؤسس اين فرقه را نجدة بن عويمر ضبط کرده است <ref> [[المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار]]، [[احمد بن علي مقريزي]]، ج2، ص354، ايضاً الفرق الاسلامية، ص44</ref> اکثر قريب به اتفاق کتاب هاي فرق متعرض نام اين گروه شده اند و آن ها را ـ که از فرق غير اصلي خوارج به حساب مي آيند ـ مورد بحث قرار داده اند. با اين تفاوت که برخي ايشان را نجديه (ن ک: [[نجدیه (از خوارج)|نجديه]])، برخي نجدات، برخي [[عاذریه]] <ref> [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستاني]]، ص110</ref> و برخي نيز [[نجداتیه]] <ref> [[بيان الاديان]]، [[ابوالقاسم بلخي]]، ص82</ref> معرفي کرده اند. [[محمد جواد مشکور]] درباره اين فرقه مي نويسد: «آنان از فرق خوارج و پيرو نجدة بن عامر حنفي بودند و سبب پيشوايي او آن بود که چون نافع بن ازرق بيزاري خود را از بازنشستگان از جنگ با اين که بيشتر ايشان از هم کيشان او بودند آشکار کرد و آنان را مشرک خواند و کشتن کودکان و زنان مخالف خود را روا داشت. گروهي که [[ابوفديک]] و [[عطيه حنفي]] و [[راشد الطويل]] و [[مقلاص]] و [[ايوب ازرق]] از سران آنان بودند از وي جدايي گزيدند به سوي [[يمامه]] رهسپار شدند و در آنجا نجدة بن عامر با لشکري از خوارج که آهنگ پيوستن به سپاه نافع را داشتند به استقبال آنان آمدند. ايشان نجدة و لشکرش را از کارهاي بدي که نافع کرده و از آيين هاي ناپسند و کژي که نافع گزارده بود آگاه کرد و آنان را به يمامه بازگردانيدند و با نجدة بن عامر بيعت کردند و کساني را که کناره گيران از همراهي با خوارج را کافر مي دانستند و نيز مردماني را که خواهان امامت نافع بن ازرق بودند کافر شمردند. باري اين دسته همچنان به امامت نجدة بن عامر بودند تا اين که به سبب برخي از کارهاي او که ناپسند بود بر وي خرده گرفته و سرانجام درباره اش اختلاف کردند و بر سه دسته شدند: گروهي با عطية بن اسود حنفي به [[سيستان]] رفتند و خوارج آنجا از ايشان پيروي کردند. از اين رو خوارج سيستان را [[عطویه]] خواندند؛ دسته اي با ابوفديک به جنگ نجدة برخاستند و آنان کساني هستند که نجده را بکشتند. (رک: فديکيه)؛ عده اي نجدة را معذور دانسته بر امامت وي پابرجا بماندند و آنان را عاذريه گويند.<br />
<br />
اما چيزهايي که بر نجدة ناپسند شمردند آن بود که: سپاهي را به خشکي و لشکري را به دريا گسيل داشته بود و سپاه خشکي را برتري مي داد. ديگر آن که در لشکري که به مدينه کشيد، سپاهش دو دختر از فرزندان عثمان بن عفان را به اسارت برده بودند. [[عبدالملک مروان]] درباره آزاد کردن آنان به نجده نامه نوشت و از وي درخواست کرد که آن دو دختر را بازخريده به سوي او فرستد. نجده نيز آنچنان کرد. <br />
<br />
نجدة مي گفت: چون گناهکاران در کردن گناه به ناداني خود اجتهاد مي کنند، معذور هستند. همچنين گفت: دين دو کارست: يکي شناختن خداوند و پيغمبر او و نريختن خون مسلمانان و بردن مال ايشان و جز اين هرچه باشد مردمان به ندانستن آن ها معذورند مگر اين که در حلال و حرام براي ايشان دليل و حجتي آورده باشند از اين جهت هر که به ناداني خود اجتهاد کرده و چيز حرامي را حلال داند معذورست و هر که اجتهاد کننده خطاکار را پيش از آوردن دليل معاقب داند کافرست. نجدة اصحاب حدود يعني گناهکاراني که مستحق حد شرعي بودند و از خوارج موافق او به شمار مي رفتند از خود دانست و گفت شايد خداوند آنان را به گناهانشان در آتشي جز آتش دوزخ عذاب کرده به بهشت اندر آرد. ديگر از بدعتهاي وي آن بود که حد مي خواري را از دين برداشت. ديگر آن که مي گفت اگر کسي به چشم بد به ديگري بنگرد و دروغ کوچکي گويد و بدان پافشارد مشرک است اما اگر زنا و دزدي کند و مي نوشد و بدان کار اصرار ورزد از مسلمانان باشد. <br />
<br />
باري پس از اين بدعت ها بيشتر يارانش او را بر آن داشتند که مسجد رفته و از بدعت هاي خود توبه کند و او پذيرفت. عده اي از پيروانش گفتند که چرا توبه کردي؟ تو امامي و مي توانستي در کار خود اجتهاد کرده باشي اکنون از توبه ات بازگرد و آنان که تو را توبه دادند، توبه ده. نجده از بيم جان سخن آنان را پذيرفت، پس از اين کار، يارانش از او بازگشتند و وي را از امامت برداشتند و گفتند تو خلع شده اي براي ما امامي برگزين وي ابوفديک را برگزيد و چون ابوفديک بر يمامه دست يافت ترسيد که اگر ياران نجدة از جنگ بازگردند، گرد هم آيند، او را دوباره امام سازند. از اين جهت نجده را بکشت و چون وي کشته شد فرقه نجدات به سه دسته شدند: گروهي به ابوفديک پيوستند؛ دسته اي او را در کارهايش معذور دانستند؛ و عده اي ديگر از يمامه به [[بصره]] رفتند و در کار وي درنگ کردند و گفتند ما چه دانيم که بدعتهاي نجده راست است يا دروغ.<br />
<br />
[[احمد بن علي مقريزي]] نام او را نجدة بن عويمر و يا عامر حنفي و [[ابن حزم]] او را نجدة بن عويم و در [[تاريخ الرسل و الملوک]] نجدة الحروري و در اغاني نجدة بن عامر حنفي الشاري آمده است.» <ref> [[فرهنگ فِرَق اسلامي]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص439</ref><br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D8%AA&diff=30439نجدات2023-10-11T10:27:03Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[خوارج]]. <ref>[[الاغاني]]، [[ابوالفرج اصفهاني]]، ج12، ص25و27 / [[اخبار الطوال]]، [[ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری]]، ص313 / [[البدء و التاريخ]]، [[مطهر مقدسي]]، ج5، ص139 / [[تاريخ الرسل و الملوک]]، [[ابن جرير طبري]]، ج5، ص274 / [[تبصرة العوام]]، [[مرتضي رازي]]، ص38 / [[التنبيه و الرد]]، [[ابی الحسین ملطی]] ص52 / [[جامع الفرق و المذاهب الاسلامية]]، [[امير مهنا]] و [[علي خريس]]، ص203 / [[الخوارج في العصر الاموي]]، [[نايف معروف]]، ص146 / [[الفرق بين الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادي]]، ص105 / [[فرهنگ نامه فرقه هاي اسلامي]]، [[شريف يحيي الامين]]، ص273 / [[الفصل في الملل و الاهواء و النحل]]، [[ابن حزم]]، ج3، ص125 / [[قاموس المذاهب و الاديان]]، [[حسين علي حمد]]، ص208 / [[الکامل]]، [[مبرد]]، ج2، ص129 / [[معجم الفرق الاسلامية]]، [[عارف تامر]]، ص13 / [[مفاتيح العلوم]]، [[محمد بن احمد خوارزمي]]، ص45 / [[مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين]]، [[ابوالحسن اشعري]]، ج1، ص174 / [[الملل و النحل]]، [[عبدالقاهر بغدادي]]، ص65 / [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستاني]]، ص112 / [[المنية و الامل في شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن يحيي بن مرتضي]]، ص104 / [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامية]]، [[عبدالمنعم حفني]]، ص648 / [[المهدية في الاسلام]]، [[سعد محمد حسن]]، ص13 / [[نشأة الفرق الاسلامية]]، [[محمد حمزه]]، ص51</ref><br />
<br />
ايشان پيروان [[نجدة بن عامر]] مي باشند.<br />
<br />
نجدة بن عامر بن عبدالله حروري حنفي از بزرگان خوارج است. وي در ابتدا از ياران [[نافع بن ازرق]] بود و سپس از [[ازارقه]] جدا گرديده و فرقه مستقلي را بنا گذارد.<br />
<br />
اين گروه پس از مرگ [[يزيد بن معاوية]] (م:64هـ.ق) در [[يمامه]] قيام کرده و چندي نيز بر [[مدينه]] تسلط يافتند. از زمره کار هايي که اين فرد در مدينه انجام داد به اسارت درآوردن دو دختر [[عثمان بن عفان]] است. <br />
<br />
ن ک: پاورقی [[فُدیکیه]]. <ref> [[لسان الميزان]]، [[ابن حجر عسقلاني]]، ج7، ص168 / [[المنجـد]]، [[يمامه]] / [[الکامل في التاريخ]]، [[ابن اثير]]، ج3، ص395 / [[مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين]]، [[ابوالحسن اشعري]]، ج1، ص174</ref><br />
<br />
[[احمد بن علي مقريزي]] علت نام گذاري ايشان به نجدات (و نه نجديه) را تفاوت گذاشتن بين آن ها و کساني که منسوب به [[نجد]] مي باشند، برمي شمارد. وي مؤسس اين فرقه را نجدة بن عويمر ضبط کرده است <ref> [[المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار]]، [[احمد بن علي مقريزي]]، ج2، ص354، ايضاً الفرق الاسلامية، ص44</ref> اکثر قريب به اتفاق کتاب هاي فرق متعرض نام اين گروه شده اند و آن ها را ـ که از فرق غير اصلي خوارج به حساب مي آيند ـ مورد بحث قرار داده اند. با اين تفاوت که برخي ايشان را نجديه (رک: [[نجدیه (از خوارج)|نجديه]])، برخي نجدات، برخي [[عاذریه]] <ref> [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستاني]]، ص110</ref> و برخي نيز [[نجداتیه]] <ref> [[بيان الاديان]]، [[ابوالقاسم بلخي]]، ص82</ref> معرفي کرده اند. [[محمد جواد مشکور]] درباره اين فرقه مي نويسد: «آنان از فرق خوارج و پيرو نجدة بن عامر حنفي بودند و سبب پيشوايي او آن بود که چون نافع بن ازرق بيزاري خود را از بازنشستگان از جنگ با اين که بيشتر ايشان از هم کيشان او بودند آشکار کرد و آنان را مشرک خواند و کشتن کودکان و زنان مخالف خود را روا داشت. گروهي که [[ابوفديک]] و [[عطيه حنفي]] و [[راشد الطويل]] و [[مقلاص]] و [[ايوب ازرق]] از سران آنان بودند از وي جدايي گزيدند به سوي [[يمامه]] رهسپار شدند و در آنجا نجدة بن عامر با لشکري از خوارج که آهنگ پيوستن به سپاه نافع را داشتند به استقبال آنان آمدند. ايشان نجدة و لشکرش را از کارهاي بدي که نافع کرده و از آيين هاي ناپسند و کژي که نافع گزارده بود آگاه کرد و آنان را به يمامه بازگردانيدند و با نجدة بن عامر بيعت کردند و کساني را که کناره گيران از همراهي با خوارج را کافر مي دانستند و نيز مردماني را که خواهان امامت نافع بن ازرق بودند کافر شمردند. باري اين دسته همچنان به امامت نجدة بن عامر بودند تا اين که به سبب برخي از کارهاي او که ناپسند بود بر وي خرده گرفته و سرانجام درباره اش اختلاف کردند و بر سه دسته شدند: گروهي با عطية بن اسود حنفي به [[سيستان]] رفتند و خوارج آنجا از ايشان پيروي کردند. از اين رو خوارج سيستان را [[عطویه]] خواندند؛ دسته اي با ابوفديک به جنگ نجدة برخاستند و آنان کساني هستند که نجده را بکشتند. (رک: فديکيه)؛ عده اي نجدة را معذور دانسته بر امامت وي پابرجا بماندند و آنان را عاذريه گويند.<br />
<br />
اما چيزهايي که بر نجدة ناپسند شمردند آن بود که: سپاهي را به خشکي و لشکري را به دريا گسيل داشته بود و سپاه خشکي را برتري مي داد. ديگر آن که در لشکري که به مدينه کشيد، سپاهش دو دختر از فرزندان عثمان بن عفان را به اسارت برده بودند. [[عبدالملک مروان]] درباره آزاد کردن آنان به نجده نامه نوشت و از وي درخواست کرد که آن دو دختر را بازخريده به سوي او فرستد. نجده نيز آنچنان کرد. <br />
<br />
نجدة مي گفت: چون گناهکاران در کردن گناه به ناداني خود اجتهاد مي کنند، معذور هستند. همچنين گفت: دين دو کارست: يکي شناختن خداوند و پيغمبر او و نريختن خون مسلمانان و بردن مال ايشان و جز اين هرچه باشد مردمان به ندانستن آن ها معذورند مگر اين که در حلال و حرام براي ايشان دليل و حجتي آورده باشند از اين جهت هر که به ناداني خود اجتهاد کرده و چيز حرامي را حلال داند معذورست و هر که اجتهاد کننده خطاکار را پيش از آوردن دليل معاقب داند کافرست. نجدة اصحاب حدود يعني گناهکاراني که مستحق حد شرعي بودند و از خوارج موافق او به شمار مي رفتند از خود دانست و گفت شايد خداوند آنان را به گناهانشان در آتشي جز آتش دوزخ عذاب کرده به بهشت اندر آرد. ديگر از بدعتهاي وي آن بود که حد مي خواري را از دين برداشت. ديگر آن که مي گفت اگر کسي به چشم بد به ديگري بنگرد و دروغ کوچکي گويد و بدان پافشارد مشرک است اما اگر زنا و دزدي کند و مي نوشد و بدان کار اصرار ورزد از مسلمانان باشد. <br />
<br />
باري پس از اين بدعت ها بيشتر يارانش او را بر آن داشتند که مسجد رفته و از بدعت هاي خود توبه کند و او پذيرفت. عده اي از پيروانش گفتند که چرا توبه کردي؟ تو امامي و مي توانستي در کار خود اجتهاد کرده باشي اکنون از توبه ات بازگرد و آنان که تو را توبه دادند، توبه ده. نجده از بيم جان سخن آنان را پذيرفت، پس از اين کار، يارانش از او بازگشتند و وي را از امامت برداشتند و گفتند تو خلع شده اي براي ما امامي برگزين وي ابوفديک را برگزيد و چون ابوفديک بر يمامه دست يافت ترسيد که اگر ياران نجدة از جنگ بازگردند، گرد هم آيند، او را دوباره امام سازند. از اين جهت نجده را بکشت و چون وي کشته شد فرقه نجدات به سه دسته شدند: گروهي به ابوفديک پيوستند؛ دسته اي او را در کارهايش معذور دانستند؛ و عده اي ديگر از يمامه به [[بصره]] رفتند و در کار وي درنگ کردند و گفتند ما چه دانيم که بدعتهاي نجده راست است يا دروغ.<br />
<br />
[[احمد بن علي مقريزي]] نام او را نجدة بن عويمر و يا عامر حنفي و [[ابن حزم]] او را نجدة بن عويم و در [[تاريخ الرسل و الملوک]] نجدة الحروري و در اغاني نجدة بن عامر حنفي الشاري آمده است.» <ref> [[فرهنگ فِرَق اسلامي]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص439</ref><br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%A7%DA%A9%D8%AA%D9%8A%D9%87&diff=30438ناکتيه2023-10-11T10:26:30Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>نام [[معتزله (معتزله)|معتزله]].<br />
<br />
[[احمد بن علی مقریزی]] می نویسد: «برای معتزله نام هایی است که از آن جمله است [[ثنویه (از قَدَریه)|ثنويه]]، [[کیسانیه (قائلین به تحیر)|کيسانيه]]، ناکتیه، [[احمدیه (معتزله)|احمدیه]]، [[وهمیه (نام معتزله)|وهمیه]]، [[بَتریه (از نامهای معتزله)|بَتريه]]، [[واسطیه (نام معتزله)|واسطیه]]، [[واردیه (از نام های معتزله)|واردیه]]، [[حرقیه (از معتزله)|حرقیه]]، [[مُفْنیه]]، [[واقفیه (نام معتزله)|واقفیه]]، [[لَفظیه (از اهل حدیث)|لفظیه]]، [[ملتزقه]] و [[قبریه]].» مقریزی همچنین برای بعضی از این اسامی، وجه تسمیه هایی ذکر می کند. <ref> [[المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار]]، [[احمد بن علی مقریزی]]، ج2، ص348</ref><br />
<br />
ن ک: [[معتزله (معتزله)|معتزله]]. <br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%B6%D9%88%D9%86&diff=30437ناقضون2023-10-11T10:26:16Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[بَهائیه (بهائیه)|بهائيه]]. <ref> [[فرهنگ نامه فرقه هاي اسلامي]]، [[شريف يحيي الامين]]، ص271</ref><br />
<br />
[[عبدالمنعم حفني]] مي نويسد: «ايشـان پيـروان محمدعلي پسر [[حسينعلي بهاءالله|بهاءالله]] هستند و عهد خـود با [[عباس افندي]] پسر بزرگ بهاءالله را نقض کردند». <ref> [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامية]]، [[عبدالمنعم حفني]]، ص645</ref><br />
<br />
ن ک: [[بَهائیه (بهائیه)|بهائيه]].<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%A9&diff=30436نابتة الحشویة2023-10-11T10:26:00Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[حشویه (اهل حدیث)|حشویه]]. <ref> [[اساس البلاغة]] ، [[زمخشري]] ، ص728 / [[التنبيه و الاشراف]] ، [[علي بن حسين مسعودي]] ، ص342 / [[فرهنگ نامه فرقه هاي اسلامي]] ، [[شريف يحيي الامين]] ، ص271 / [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامية]] ، [[عبدالمنعم حفني]] ، ص643</ref><br />
<br />
[[ابن اثير]] در [[اللباب في تهذيب الانساب]] ، نَابِته را به فتح نون و کسر باء ضبط کرده است. <ref> [[اللباب في تهذيب الانساب]] ، [[ابن اثير]] ، ج3، ص284</ref><br />
<br />
[[عبدالرحيم خياط]] در [[الانتصار و الرد علي ابن الراوندي الملحد]] مي نويسد: «همه [[مجبّره]] و همه [[رافضه]] و [[مرجئه]] و کساني که از نوابت سخن گفته اند، همه قدرت خدا بر ظلم را محال مي دانند و مي پندارند خدا ...» <ref> [[الانتصار و الرد علي ابن الراوندي الملحد]] ، [[عبدالرحيم خياط]] ، ص18</ref>.<br />
<br />
نابته حشويه معمولاًً به صورت عطف بر مجبّره به کار برده مي شود چنانکه [[ابن نديم]] «اخبار متکلمين مجبره و نابتة الحشوية » را همراه آورده و از زمره آن ها به نجّار که از بزرگان [[جبریه]] است اشاره مي کند. <ref> [[الفهرست ابن نديم|الفهرست]] ، [[ابن نديم]] ، ص229</ref><br />
<br />
ن ک: [[بابیة الحشویة]] ، [[حشویه (اهل حدیث)|حشویه]].<br />
<br />
==پانویس==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D9%86%D8%A7%D8%A6%DA%A9_%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%87&diff=30435نائک شاهيه2023-10-11T10:25:36Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[سیک]]. <br />
<br />
[[زین العابدین شیروانی]] در [[رياض السياحة]] مي نويسد: «آن گاه به جزاير [[هندوستان]] و [[سودان]] و [[ماچين]] و بنادر گذشتم ... عاقبت به ولايت [[سند]] آمده، از راه [[ملتان]] بخطّه [[کشمير]] رسيدم ... مدتي با قوم [[قلندران]]، [[پنج پیران]] و[[سیاه پوشان]] پيوستم و چند گاه با طايفه [[بینوایان]] و [[خاکساران]] و نانک شاهيان نشستم.» <ref>[[رياض السياحة]]، [[زین العابدین شیروانی]]، ص131</ref><br />
<br />
ن ک: [[سیک]].<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86&diff=30434یارسان2023-10-11T10:24:32Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[اهل حق (از غلاة علی اللهی)|اهل حق]]. <ref>[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]، ج2، ص552</ref><br />
<br />
ن ک: [[اهل حق (از غلاة علی اللهی)|اهل حق]].<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D9%87%D9%84_%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86&diff=30433اهل بیان2023-10-11T10:24:07Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div><br />
همان [[بابیه]]. <br />
<br />
پیروان سید [[علی محمد شیرازی]] معروف به باب، خود را به این نام می خوانند؛ چرا که وی دو کتاب به صورت کتاب پیغمبران تألیف کرد و هر دو را بیان نامید و هر دو را هم ناتمام گذاشت. او تکمیل آن دو را به عهده وصیش [[میرزا یحیی نوری یحیی صبح ازل]]، واگذار کرد. باب دوره خود را دوره بیان و دوره قبل از خود را (از عصر [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] تا عصر باب) دوره فرقان ( [[قرآن]] ) نامیده است.<ref>[[آیت الله سید مهدی روحانی]] برای مطلب خویش به مأخذ مشخصی ارجاع نداده است.</ref> <br />
<br />
ن ک: [[بابیه]]. <br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%B2%D8%B1%D9%91%D8%A7%D9%82%DB%8C%D9%87&diff=30432زرّاقیه2023-10-11T10:23:42Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[خدّاعیه]]. <ref> [[حدیقة الشیعة]]، [[محقق اردبیلی]]، ص590 / [[منهاج البراعة]]، [[دنبلی خویی]]، ج13، ص140</ref><br />
<br />
ن ک: [[خدّاعیه]]. <br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D9%87%D9%84_%D8%AD%D9%82_(%D8%A7%D8%B2_%D8%BA%D9%84%D8%A7%D8%A9_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%DB%8C)&diff=30431اهل حق (از غلاة علی اللهی)2023-10-11T10:23:02Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>[[آیت الله سید مهدی روحانی]] در ضمن فرقه [[حقّیه (از غلاة)|حقیه]] احتمال میدهد که نام دیگر اهل حق، حقّیه باشد. ن ک: [[حقّیه (از غلاة)|حقیه]].<br />
<br />
نام عدهای از [[غلاة (غلات، غلاة)|غلاة]] [[ایران]] که در لسان شیعیان ایران، [[علی اللهی]] نامیده میشوند. این گروه پیرو شخصی به نام [[سلطان اسحاق]] هستند که او را بعضاً [[سلطان ساق]] میگویند. وی آداب و رسومی وضع نموده است که در آن مقداری از عادات و رسوم [[صوفیه نعمت اللهیه]] موجود است.<br />
<br />
نقطه اساسی در عقاید اهل حق این است که خدا، در صورتهای متوالی که هفت صورت است متجسّد میشود. ایشان تجسّد خدا را تشبیه میکنند به لباسی که عوض میکند؛ به این نحو که خدا در اولین بار داخل دُرّی بوده، سپس در شخص خاوند کار (به معنای خالق عالم) ظاهر شد و برای مرتبه دوم در شخص [[علی(ع)]] ظهور کرد و در مرتبه سوم در [[شاه خشین]] (به خاء و شین معجمه)، در مرتبه چهارم در [[سلطان سهاک]] (همان [[سلطان اسحاق]]) ، در مرتبه پنجم در قرمزی ([[شاه ویس قلی]])، در مرتبه ششم در [[مَمَدبک]] ([[محمد بیک لرستانی]] ) و در مرتبه هفتم در خان آتش ظاهر گردید.<br />
<br />
مراتب چهارگانه اول در مقابل شریعت است، مرتبه پنجم در مقابل طریقت، مرتبه ششم در مقابل معرفت و مرتبه هفتم در مقابل حقیقت است. لازم به ذکر است که، مراتب پنجگانه سوم تا هفتم از اختصاصات فرقه اهل حق میباشد.<br />
<br />
ایشان میگویند چنان که خدا متجسد میشود، در پشت سر او چهار ملک که آنها را چاریاران ملک میگویند نیز متجسد میشوند که عبارتند از [[جبرائیل]]، [[میکائیل]]، [[اسرافیل]] و [[عزرائیل]].<br />
<br />
جبرائیل از زیر بغل خاوند کار خلق شده و پس از او هفت تجسّد است: [[سلمان]]، [[بابابزرگ]]، [[بنیامین]]، [[کامریجان]]، [[جمشید بک]] و [[خان جمشید]].<br />
<br />
میکائیل از دهان خاوند کار صادر شده و هفت نفری که از او تجسّد یافتهاند عبارت میباشند از، [[قنبر]]، [[کاکاردا]] (رضا)، [[داوود]]، [[یارجان]]، [[الماس بک]] و [[خان الماس]]. و اسرافیل از نفس خاوند کار، خلق شده و هفت تجسد او [[حضرت محمد(ص)]]، [[پیر موسی]]، [[یارلی]]، [[ابدالبک]]، [[خان ابدال]] هستند. عزرائیل از عرق خاوند کار بیرون آمده و هفت تجسد او: [[نصیر]]، [[بابا طاهر]]، [[مصطفی دودان]]، [[شاه سوار آغا]]..... <br />
<br />
اهل حق در طبقه پنجم اسمائی را مقدس میدانند: [[فاطمة]]، [[ماماجلالة]]، [[خاتون دایره]]، [[رزبار]]، [[پریخان شرط]] و [[دستی خانم]]. اهل حق همچنین به فرشته دیگری معتقدند و او را صادر از نور خاوند کار دانسته و به نام [[رزبار]] یا [[رظبار]] یا [[رمزبار]] مینامند.<br />
<br />
ایشان همچنان که به تجسّد خدا قائلند، به تناسخ نیز عقیده دارند و معتقدند هر انسانی هزار و یک مرتبه از جسدی به جسد دیگر منتقل میشود و در اثناء این انتقالها است که به جزای اعمال خود میرسد.<br />
<br />
اهل حق همچنین عقیده دارند که اگر انسان از زردِگُل موجود شده باشد، قابل تطهیر است و هر چه رنج به او برسد به خدا و نور نزدیک میشود ولی اگر از سیاه خاک خلق شده باشد، هرگز خورشید را نخواهد دید.<br />
<br />
مذهب اهل حق از عناصر مختلفی تشکیل شده و پایه و اساس آن بر مذهب غلاة شیعه است. ایشان میگویند که دو جزء از قرآن حذف شده و این مذهب از آن دو جزء محذوف، اقتباس گردیده است.دو جزءاز دیدگاه اهل حق سر مگوی اسلام است و از [[پیامبر]] به [[حضرت مهدی]] رسیده و حضرت مهدی این دو جزء را که فرقان نام دارد به زبان کردی بیان کرده است. <ref>[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]، ج10، ص367</ref><br />
<br />
اهل حق با فرقه [[دُروز]] و [[نصیریه (نصیریه)|نصیریه]] مشترک بوده و همگی [[علی(ع)]] را عبادت مینمایند. البته سلطان سهاک به طور کامل این مطلب را مخفی کرده و اهل حق نیز دائماً از دوازده امام صحبت میکنند و منتظر آمدن صاحبالزمان میباشند و کلماتی دارند که از آمدن عیسی خبر میدهد. ایشان همچنین معتقدند قیامت در دشت [[شهرزور]] یا در دشت [[سلطانیه]] بهپا میشود.<br />
<br />
امر دیگری که در مذهب اهل حق به چشم میخورد، رفتارهای [[دراویش (مطلق صوفیه)|دراویش]] و [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]] است؛ اعمالی همانند انتخاب شیخ، مجالس ذکر، قسمت طعام و پیمانهای برادری. هر نفر از اهل حق باید شیخ داشته و به او سر سپرده باشد. مجلس سر سپردن تشریفات خاصی دارد.در میان اهل حق، اجتماع بسیار اهمیت دارد و این گروه نماز انفرادی ندارند.<br />
<br />
ایشان این مجالس را سبز نمودن مینامند. این مجالس که با سرودخوانی وموسیقی همراه است، از نذر و نیاز (که در اصطلاح ایشان بر حیوانات نر از قبیل گاو نر و گوسفند نر و خروس اطلاق میشود) و خیر و خدمت (که به غذای پخته میگویند) خالی نیست.<br />
<br />
تمام فرقههای اهل حق به جز فرقه [[آتشبکی]] سه روز را در زمستان با کمال دقت روزه میگیرند. ایشان کتابی بهنام [[سرانجام]] دارند. [[حاج نعمت االله]] (از شهر [[جیحون آباد]]، نزدیک [[دینور]]) کتابی به نام [[فرقان الاخبار]] در سال 1324 هجریقمری تألیف کرده است که آن نیز از کتب ایشان است. این شخص از فرقه خاموش است و تقالید آنها با تقالید فرقه [[آتشبکی]] فرق دارد.<br />
<br />
اهل حق فرق مختلفی دارند که نام آنها را [[مینورسکی]] در کتاب [[Notes]] ذکر کرده است. فرقههایی مانند شعبه [[سید جلالی]]، [[توماری]] (که این فرقه به فرق بسیاری منشعب شده است) و [[آتشیه]] و [[آتشبکی]].<br />
<br />
<br />
اهل حق در [[لرستان]]، [[کردستان]]، شهر [[کرخه]]، [[آذربایجان]] (در حدود [[ماکو]]) و کوههای پشت جبال [[قفقاز]] زندگی میکنند و جمعیتهای کوچکی نیز در [[تهران]]، [[همدان]]، [[مازندران]] و [[خراسان]] دارند. چنان که در [[عراق]] نیز در میان قبیلههای کرد و ترکمن، یافت میشوند. ایل سنجابی در [[ایران]] غالباً از این فرقهاند.<br />
<br />
بزرگترین مکان مقدس نزد اهل حق، مرقد [[بابایادگار]] است که در [[کوه دالاهو]] نزدیک [[قصرشیرین]] و در شمال شرقی آن است.<br />
<br />
طریقه اهل حق که توسط خود ایشان [[یارسان]] نامیده می شود، در زمینه پیدایش جهان و آخرالزمان دارای عقایدی آمیخته با افسانه های اساطیری است.این طریقه در اصول اخلاقی به چهار دستور اصلی که از ناحیه سلطان اسحاق صادر شده پای بند است.این چهار دستور که با نام چهار رکن نامیده می شودعبارت است از:پاکی،راستی،نیستی و ردا(بخشش و بردباری)<br />
<br />
ایشان استعمال مسکرات را حرام می دانند،حتی برخی از آنان استعمال دخانیات را نیز جایز نمی شمارند.<br />
<br />
اهل حق بنابر عادت خود به جای سلام،یا علی می گویند.از دیدگاه ایشان،تراشیدن و یا کوتاه کردن شارب برای مردان گناهی بزرگ است و این امر مورد تاکید سلطان اسحاق بوده است.<ref>[[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج3، ص93 / [[فلسفه نیکو،نیکو]]، ص86</ref><br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%B9%DB%8C%D9%87_(%D8%A7%D8%B2_%D8%BA%D9%84%D8%A7%D8%A9_%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87)&diff=30430ربیعیه (از غلاة شیعه)2023-10-11T10:22:34Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[غمامیه]]. <ref> [[دائرة المعارف تشیع]]، ج12، ص278</ref><br />
<br />
ن ک: [[غمامیه]]. <br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D8%AD%D9%86%D8%A7%D9%81&diff=30429احناف2023-10-11T10:09:49Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div><br />
همان [[حنفیه (از مذاهب اهل سنت)|حنفیه]]. <br />
<br />
ن ک: [[حنفیه (از مذاهب اهل سنت)|حنفیه]]. <ref> [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص49</ref> <br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=30428احمریه2023-10-11T10:09:22Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>از [[قَدَریه]]. <br />
<br />
ایشان گروهی هستند که می گویند شرط عدل خدا آن است که مالک امور بندگان شده و بین آنان و معاصی حائل شود و نگذارد که گناه از آنان سرزند. <ref> [[تلبیس ابلیس]]، [[ابن جوزی]]، ص40</ref><br />
<br />
آنچه در متن آمده ترجمه ای است که [[آیت الله سید مهدی روحانی]] از عبارت [[تلبیس ابلیس]] ارائه داده است، در حالی که به نظر می رسد ترجمه فوق خالی از مناقشه نیست و باید متن تلبیس ابلیس را چنین ترجمه نمود: «شرط عدالت خداوند آن است که امور بندگان را به خودشان تملیک نماید و بین ایشان و گناهانشان حائل شود. »<br />
<br />
چنانکه در [[احمدیه (معتزله)|احمدیه]] گذشت ممکن است این لفظ مصحّف احمدیه باشد. <br />
<br />
[[شریف یحیی الامین]] ایشان را از [[معتزله (معتزله)|معتزله]] به شمار آورده است. <ref> [[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص38</ref><br />
<br />
برای توضیح بیشتر، ن ک: حاشیه [[شریکیه (از قَدَریه)|شریکیه]] . <br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%AA%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87)&diff=30427احمدیه (همان تیجانیه)2023-10-11T10:08:35Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div><br />
همان [[تجانیه]].<br />
<br />
برخی تجانیه را شاخه ای از [[خلوتیه]] شمرده اند. اما به نظر می رسد که او طریقت خود را مستقل می دانسته است. [[تجانی]] شجره طریقت خود را ذکر نکرده و مدعی بوده که [[پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه و اله و سلم) همواره نزد اوست و او مستقیما از پیامبر تعلیم می گیرد. بنابراین، به نظر تجانیه تقدیس و قدرت معنوی این طریقت ار طریق مشایخ قبلی به دست نیامده بلکه محدود و منحصر به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) و احمد تجانی است، از این رو تجانیه خود را طریقه احمدیه یا [[محمدیّه (همان تیجانیه)|محمدیه]] می نامند. <ref> [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج 6، ص557 </ref><br />
<br />
ن ک: [[تجانیه]]<br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D9%82%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87)&diff=30426احمدیه (شعبه ای از قادیانیه)2023-10-11T10:07:37Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div><br />
از [[قادیانیه]]. <br />
<br />
پس از آن که در طریقه قادیانیه انشعاب به وجود آمد، پیروان این فرقه نام قادیانیه و احمدیه را نیز بین خود تقسیم کردند. یک فرقه قادیانی و فرقه دیگر احمدیه و [[لاهوریه]] نامیده شدند که نام احمدیه از لاهوریه معروف تر است.<ref>[[آیت الله سید مهدی روحانی]] برای مطلب خویش به مأخذ مشخصی ارجاع نداده است.</ref> <br />
<br />
ن ک: [[قادیانیه]]. <br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%D9%82%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87)&diff=30425احمدیه (قادیانیه)2023-10-11T10:07:15Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div><br />
همان [[قادیانیه]]. <br />
<br />
ایشان پیروان [[غلام احمد قادیانی]] می باشند. <br />
<br />
ن ک: [[قادیانیه]]. <ref>[[مجله کاوه]]، سال دوم، شماره 10</ref> <br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%D8%B5%D9%88%D9%81%DB%8C%D9%87_%D8%B1%D9%81%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%87)&diff=30424احمدیه (صوفیه رفاعیه)2023-10-11T10:05:49Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div><br />
همان [[صوفیه رفاعیه]]. <br />
<br />
ایشان منسوب به سید [[احمد رفاعی]] می باشند. <ref> [[البدایة و النهایة]]، [[ابن کثیر]]، ج12، ص242 / [[الرحلة]]، [[ابن بطوطه]]، ج1، ص265 / [[شذرات الذهب فی اخبار من ذهب]]، [[ابن عماد حنبلی]]، ج4، ص260 / [[عشایر العراق]]، [[عباس عزاوی]]، ج3، ص11</ref> <br />
<br />
ن ک: [[رفاعیه]]. <br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D8%AD%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D9%87&diff=30423احشدیه2023-10-11T10:03:56Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div>همان [[اخشدیه]]. <br />
<br />
باید توجه داشت که یکی از دو نام اخشدیه و احشدیه، مصحّف از دیگری است.<ref>[[آیت الله سید مهدی روحانی]] برای مطلب خویش به مأخذ مشخصی ارجاع نداده است.</ref> <br />
<br />
ن ک: [[اخشدیه]]. <br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%87&diff=30422احسائیه2023-10-11T10:03:08Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div><br />
همان [[شیخیه (از اثنی عشریه)|شیخیه]]. <ref> [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص35</ref><br />
<br />
ایشان پیروان شیخ [[احمد احسائی]] می باشند. <br />
<br />
ن ک: [[شیخیه (از اثنی عشریه)|شیخیه]]. <br />
<br />
== پانویس ==</div>Adminhttp://www.wikiferaq.org/index.php?title=%D8%A7%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%B0%D9%87%D8%A8%DB%8C%D9%87)&diff=30421احدیه (همان ذهبیه)2023-10-11T10:01:59Z<p>Admin: </p>
<hr />
<div><br />
همان [[ذهبیه]]. <br />
<br />
ن ک: [[ذهبیه]]. <ref> [[دائرة المعارف تشیع]]، ج8، ص70</ref><br />
<br />
== پانویس ==</div>Admin